1. His teachers perceived him as shy and introverted.
[ترجمه گوگل]معلمانش او را خجالتی و درونگرا می دانستند
[ترجمه ترگمان]معلم او، او را خجول و درون گرا دید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]معلم او، او را خجول و درون گرا دید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Machen was a lonely, introverted child.
[ترجمه لیدا] مکن, یک کودک تنها و درون گرا بود.|
[ترجمه حمزہ علی وزیری] مکین یک کودک تنہا و خجالتی بود|
[ترجمه گوگلم] کودک تنها ودرونگرا بود ( درونگرا یعنی اینکه متوجه عوامل درونی خود بودن نه بیرونی )|
[ترجمه گوگل]ماچن کودکی تنها و درونگرا بود[ترجمه ترگمان]Machen یک بچه lonely و تنها بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. He is described as an introverted teenager, with a love of horses.
[ترجمه گوگل]او را نوجوانی درونگرا و عاشق اسب توصیف می کنند
[ترجمه ترگمان]او به عنوان یک نوجوان درون گرا با عشق به اسب شناخته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]او به عنوان یک نوجوان درون گرا با عشق به اسب شناخته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. First he distinguished the extroverted person from the introverted one - attitude types, as he called them.
[ترجمه گوگل]او ابتدا فرد برونگرا را از درون گرا متمایز کرد - انواع نگرش که او آنها را نامید
[ترجمه ترگمان]ابتدا شخص extroverted را از نوع نگرش درون گرا، همانطور که او آن ها را می نامید، متمایز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]ابتدا شخص extroverted را از نوع نگرش درون گرا، همانطور که او آن ها را می نامید، متمایز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Nolan describes himself as introverted and serious.
[ترجمه گوگل]نولان خود را فردی درونگرا و جدی توصیف می کند
[ترجمه ترگمان] نولان \"خودش رو به عنوان\" introverted \"توصیف میکنه\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] نولان \"خودش رو به عنوان\" introverted \"توصیف میکنه\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The young girl, once so lively, became introverted and developed a nervous stammer.
[ترجمه گوگل]دختر جوان که زمانی بسیار سرزنده بود، درونگرا شد و لکنت عصبی در او ایجاد شد
[ترجمه ترگمان]دختر جوان، که زمانی به نشاط آمده بود، درون گرا شد و یک لکنت عصبی پیدا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]دختر جوان، که زمانی به نشاط آمده بود، درون گرا شد و یک لکنت عصبی پیدا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Conversely, some people are introverted, and seek out relationships with very few people and then only on their own terms.
[ترجمه گوگل]برعکس، برخی افراد درونگرا هستند و به دنبال رابطه با افراد بسیار کمی هستند و سپس فقط با شرایط خودشان
[ترجمه ترگمان]در مقابل، برخی از مردم درون گرا هستند و به دنبال روابط با چند نفر و سپس تنها براساس شرایط خودشان هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]در مقابل، برخی از مردم درون گرا هستند و به دنبال روابط با چند نفر و سپس تنها براساس شرایط خودشان هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. I was probably more introverted than Arthur when we were children.
[ترجمه هستی جوان راد] احتمالا من بیشتر از آرتور درونگرا بودم وقتی ما بچه بودیم.|
[ترجمه گوگل]من احتمالاً زمانی که بچه بودیم از آرتور درونگراتر بودم[ترجمه ترگمان]احتمالا وقتی بچه بودیم بیشتر از \"آرتور\" introverted بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Peters is just too introverted to be a good manager.
[ترجمه هیرمن] پیتر برای مدیر خوب بودن بیش از حد درون گراست.|
[ترجمه گوگل]پیترز آنقدر درونگرا است که نمی تواند یک مدیر خوب باشد[ترجمه ترگمان]پیترز خیلی درون گرا است تا مدیر خوبی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Most universities are disgracefully old - fashioned and introverted, run by self - interested bureaucracies, mediocre to their roots.
[ترجمه گوگل]بیشتر دانشگاهها به طرز شرمآوری قدیمی و درونگرا هستند که توسط بوروکراسیهای خودخواه اداره میشوند و نسبت به ریشههای خود متوسط هستند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از دانشگاه ها خیلی محترمانه پیر و درون گرا هستند که توسط بروکراسی های مربوط به خود اداره می شوند و تا ریشه آن ها متوسط و متوسط هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]بسیاری از دانشگاه ها خیلی محترمانه پیر و درون گرا هستند که توسط بروکراسی های مربوط به خود اداره می شوند و تا ریشه آن ها متوسط و متوسط هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Ida is the introverted, lunar nadi, and refers to the right hand side of the brain.
[ترجمه گوگل]آیدا نادی درونگرا و قمری است و به سمت راست مغز اشاره دارد
[ترجمه ترگمان]آیدا سالیانوا، nadi قمری است و به سمت راست مغز اشاره می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]آیدا سالیانوا، nadi قمری است و به سمت راست مغز اشاره می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Personality is a positive, optimistic, introverted, polite, good kind, helpful.
[ترجمه گوگل]شخصیت فردی مثبت، خوش بین، درونگرا، مؤدب، مهربان، کمک کننده است
[ترجمه ترگمان]شخصیت یک شخصیت مثبت، خوش بین، درون گرا، مودب و مهربان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]شخصیت یک شخصیت مثبت، خوش بین، درون گرا، مودب و مهربان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The narrator, Gene, an introverted, studious Southerner, recalls his relationship with his best friend Phineas, known as "Finny, " a charismatic, gregarious athlete.
[ترجمه گوگل]راوی، جین، یک جنوبی درونگرا و اهل مطالعه، رابطه خود را با بهترین دوستش فینیاس، معروف به "فینی"، یک ورزشکار کاریزماتیک و دوست داشتنی به یاد می آورد
[ترجمه ترگمان]راوی، ژن، فرد درون گرا، جنوبی، جنوبی، رابطه اش با بهترین دوستش Phineas که به عنوان \"finny\" معروف است را به خاطر دارد که یک ورزش کار charismatic و gregarious است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]راوی، ژن، فرد درون گرا، جنوبی، جنوبی، رابطه اش با بهترین دوستش Phineas که به عنوان \"finny\" معروف است را به خاطر دارد که یک ورزش کار charismatic و gregarious است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Introverted person as self-enclosed, do not want to open up the inner conflicts when there is a lack of normal and effective way to vent.
[ترجمه گوگل]افراد درونگرا به عنوان خود محصور، نمی خواهند درگیری های درونی را در زمانی که فقدان یک راه عادی و موثر برای تخلیه وجود دارد، باز کنند
[ترجمه ترگمان]فردی که به عنوان خود محصور است، نمی خواهد در زمانی که فقدان راه عادی و موثر برای خالی کردن وجود دارد، درگیری های داخلی را باز کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]فردی که به عنوان خود محصور است، نمی خواهد در زمانی که فقدان راه عادی و موثر برای خالی کردن وجود دارد، درگیری های داخلی را باز کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Introverted people are less likely to respond to happy faces.
[ترجمه گوگل]افراد درونگرا کمتر به چهره های شاد پاسخ می دهند
[ترجمه ترگمان]افراد Introverted به احتمال کمتری به چهره های شادمان واکنش نشان می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]افراد Introverted به احتمال کمتری به چهره های شادمان واکنش نشان می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید