introverted

/ˈɪntroˌvərtəd//ˌɪntrəˈvɜːtɪd/

(روان شناسی) درونگرا

جمله های نمونه

1. His teachers perceived him as shy and introverted.
[ترجمه گوگل]معلمانش او را خجالتی و درونگرا می دانستند
[ترجمه ترگمان]معلم او، او را خجول و درون گرا دید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Machen was a lonely, introverted child.
[ترجمه لیدا] مکن, یک کودک تنها و درون گرا بود.
|
[ترجمه حمزہ علی وزیری] مکین یک کودک تنہا و خجالتی بود
|
[ترجمه گوگلم] کودک تنها ودرونگرا بود ( درونگرا یعنی اینکه متوجه عوامل درونی خود بودن نه بیرونی )
|
[ترجمه گوگل]ماچن کودکی تنها و درونگرا بود
[ترجمه ترگمان]Machen یک بچه lonely و تنها بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He is described as an introverted teenager, with a love of horses.
[ترجمه گوگل]او را نوجوانی درونگرا و عاشق اسب توصیف می کنند
[ترجمه ترگمان]او به عنوان یک نوجوان درون گرا با عشق به اسب شناخته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. First he distinguished the extroverted person from the introverted one - attitude types, as he called them.
[ترجمه گوگل]او ابتدا فرد برونگرا را از درون گرا متمایز کرد - انواع نگرش که او آنها را نامید
[ترجمه ترگمان]ابتدا شخص extroverted را از نوع نگرش درون گرا، همانطور که او آن ها را می نامید، متمایز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Nolan describes himself as introverted and serious.
[ترجمه گوگل]نولان خود را فردی درونگرا و جدی توصیف می کند
[ترجمه ترگمان] نولان \"خودش رو به عنوان\" introverted \"توصیف میکنه\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The young girl, once so lively, became introverted and developed a nervous stammer.
[ترجمه گوگل]دختر جوان که زمانی بسیار سرزنده بود، درونگرا شد و لکنت عصبی در او ایجاد شد
[ترجمه ترگمان]دختر جوان، که زمانی به نشاط آمده بود، درون گرا شد و یک لکنت عصبی پیدا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Conversely, some people are introverted, and seek out relationships with very few people and then only on their own terms.
[ترجمه گوگل]برعکس، برخی افراد درونگرا هستند و به دنبال رابطه با افراد بسیار کمی هستند و سپس فقط با شرایط خودشان
[ترجمه ترگمان]در مقابل، برخی از مردم درون گرا هستند و به دنبال روابط با چند نفر و سپس تنها براساس شرایط خودشان هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I was probably more introverted than Arthur when we were children.
[ترجمه هستی جوان راد] احتمالا من بیشتر از آرتور درونگرا بودم وقتی ما بچه بودیم.
|
[ترجمه گوگل]من احتمالاً زمانی که بچه بودیم از آرتور درونگراتر بودم
[ترجمه ترگمان]احتمالا وقتی بچه بودیم بیشتر از \"آرتور\" introverted بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Peters is just too introverted to be a good manager.
[ترجمه هیرمن] پیتر برای مدیر خوب بودن بیش از حد درون گراست.
|
[ترجمه گوگل]پیترز آنقدر درونگرا است که نمی تواند یک مدیر خوب باشد
[ترجمه ترگمان]پیترز خیلی درون گرا است تا مدیر خوبی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Most universities are disgracefully old - fashioned and introverted, run by self - interested bureaucracies, mediocre to their roots.
[ترجمه گوگل]بیشتر دانشگاه‌ها به طرز شرم‌آوری قدیمی و درون‌گرا هستند که توسط بوروکراسی‌های خودخواه اداره می‌شوند و نسبت به ریشه‌های خود متوسط ​​هستند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از دانشگاه ها خیلی محترمانه پیر و درون گرا هستند که توسط بروکراسی های مربوط به خود اداره می شوند و تا ریشه آن ها متوسط و متوسط هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Ida is the introverted, lunar nadi, and refers to the right hand side of the brain.
[ترجمه گوگل]آیدا نادی درونگرا و قمری است و به سمت راست مغز اشاره دارد
[ترجمه ترگمان]آیدا سالیانوا، nadi قمری است و به سمت راست مغز اشاره می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Personality is a positive, optimistic, introverted, polite, good kind, helpful.
[ترجمه گوگل]شخصیت فردی مثبت، خوش بین، درونگرا، مؤدب، مهربان، کمک کننده است
[ترجمه ترگمان]شخصیت یک شخصیت مثبت، خوش بین، درون گرا، مودب و مهربان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The narrator, Gene, an introverted, studious Southerner, recalls his relationship with his best friend Phineas, known as "Finny, " a charismatic, gregarious athlete.
[ترجمه گوگل]راوی، جین، یک جنوبی درونگرا و اهل مطالعه، رابطه خود را با بهترین دوستش فینیاس، معروف به "فینی"، یک ورزشکار کاریزماتیک و دوست داشتنی به یاد می آورد
[ترجمه ترگمان]راوی، ژن، فرد درون گرا، جنوبی، جنوبی، رابطه اش با بهترین دوستش Phineas که به عنوان \"finny\" معروف است را به خاطر دارد که یک ورزش کار charismatic و gregarious است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Introverted person as self-enclosed, do not want to open up the inner conflicts when there is a lack of normal and effective way to vent.
[ترجمه گوگل]افراد درونگرا به عنوان خود محصور، نمی خواهند درگیری های درونی را در زمانی که فقدان یک راه عادی و موثر برای تخلیه وجود دارد، باز کنند
[ترجمه ترگمان]فردی که به عنوان خود محصور است، نمی خواهد در زمانی که فقدان راه عادی و موثر برای خالی کردن وجود دارد، درگیری های داخلی را باز کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Introverted people are less likely to respond to happy faces.
[ترجمه گوگل]افراد درونگرا کمتر به چهره های شاد پاسخ می دهند
[ترجمه ترگمان]افراد Introverted به احتمال کمتری به چهره های شادمان واکنش نشان می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• turned inward, bent towards the inside; tending to focus on one's own thoughts and feelings (psychology)
introverted people find it difficult to talk to people and to make friends because they are quiet and shy.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : introvert / introversion
✅️ صفت ( adjective ) : introverted
✅️ قید ( adverb ) : _
درونگرا
it means: when you are shy and you are not relax around people

بپرس