introversion

/ˌɪntrəˈvɜːrʃn̩//ˌɪntrəˈvɜːʃn̩/

معنی: توجه بدرون، برگشت بسوی درون، بدرون کشیدگی
معانی دیگر: (روان شناسی) درون گرایی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: introversive (adj.), introvertive (adj.)
• : تعریف: the tendency to pay more attention to oneself than to others or the external world. (Cf. extraversion.)

جمله های نمونه

1. An individual's degree of extroversion or introversion is inherited, determined by his or her genetic make-up.
[ترجمه گوگل]درجه برون گرایی یا درون گرایی یک فرد به ارث می رسد که توسط ساختار ژنتیکی او تعیین می شود
[ترجمه ترگمان]درجه یک فرد برون گرایی یا درون گرایی به ارث برده می شود و با آرایش ژنتیکی او تعیین می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I am an introversion but optimistic girl. Wish to make friends with you.
[ترجمه گوگل]من دختری درونگرا اما خوش بین هستم آرزوی دوستی با شما
[ترجمه ترگمان]من یک فرد گوشه گیری هستم اما خوش بین دلم می خواهد با تو دوست پیدا کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The oft - drawn contrast extroversion and introversion is entirely superficial.
[ترجمه گوگل]تضاد غالب برونگرایی و درونگرایی کاملاً سطحی است
[ترجمه ترگمان]در مقایسه با برون گرایی اغلب کشیده شده و درون گرایی، کاملا سطحی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The Eysenck Personality Questionnaire included pathology personality, introversion and extroversion, emotion stability, and validity, sub - scales.
[ترجمه گوگل]پرسشنامه شخصیت آیزنک شامل آسیب شناسی شخصیت، درونگرایی و برونگرایی، ثبات هیجانی و روایی، خرده مقیاس بود
[ترجمه ترگمان]پرسشنامه شخصیت Eysenck شامل شخصیت آسیب شناسی، درون گرایی و برون گرایی، ثبات احساسی، و اعتبار، sub است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Stone inflammation introversion, stubborn, Chen Fei just is opposite.
[ترجمه گوگل]سنگ التهاب درونگرایی، سرسخت، چن فی فقط مخالف است
[ترجمه ترگمان]استون، درون گرایی، سرسخت، چن Fei درست برعکس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Autonomic nerve is disorder, see the person at introversion disposition commonly; Eat oaten have a look have the effect.
[ترجمه گوگل]عصب اتونومیک یک اختلال است، معمولاً به فردی که تمایل به درونگرایی دارد، مراجعه کنید جو دوسر بخورید نگاه کنید تاثیر دارد
[ترجمه ترگمان]عصب Autonomic اختلال است، فرد را با حالت درون گرایی به طور معمول تماشا کنید؛ خوردن oaten دارای یک نگاه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I am XXX, I am a disposition introversion person, I like studying very much.
[ترجمه گوگل]من XXX هستم، من یک فرد درونگرا هستم، مطالعه را بسیار دوست دارم
[ترجمه ترگمان]من ۳۰ سالمه، من آدم disposition هستم و خیلی مطالعه دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Extroversion - Introversion ( E - I ) is the most important.
[ترجمه گوگل]برونگرایی - درونگرایی ( E - I ) مهمترین است
[ترجمه ترگمان]Extroversion - Introversion (E - I)از همه مهم تر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It is an introversion, quiet, a bIt'self - abased, the person with rich affection.
[ترجمه گوگل]این یک فرد درون گرا، ساکت، متکی به خود، فردی با محبت فراوان است
[ترجمه ترگمان]این یک introversion، آرام و بی abased است، شخصی که مهر و محبتی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Abnormal introversion and egocentricity; acceptance of fantasy rather than reality.
[ترجمه گوگل]درونگرایی غیرعادی و خود محوری؛ پذیرش خیال به جای واقعیت
[ترجمه ترگمان]درون گرایی غیر نرمال و egocentricity؛ پذیرش خیال پردازی به جای واقعیت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A personality trait the qualities of both introversion and extroversion.
[ترجمه گوگل]یک ویژگی شخصیتی ویژگی های درون گرایی و برون گرایی است
[ترجمه ترگمان]یک ویژگی شخصیتی ویژگی های هم درون گرایی و هم برون گرایی را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Antheral introversion or extroversion, slit or aperture leave.
[ترجمه گوگل]درونگرایی یا برونگرایی آنترال، شکاف یا خروج دیافراگم
[ترجمه ترگمان]درون گرایی - یا برون گرایی، شکاف یا دیافراگم را ترک می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Introversion, conservatism, tolerance, and forbearance are the basic traditional national nature of Chinese people.
[ترجمه گوگل]درونگرایی، محافظه کاری، تساهل و بردباری ماهیت ملی سنتی اساسی مردم چین است
[ترجمه ترگمان]محافظه کاری، محافظه کاری، تحمل و تحمل، ماهیت ملی سنتی مردم چین هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. CONCLUSION The personality of neuroticism, psychoticism and introversion were most likely to have unhealthy mental reaction.
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری شخصیت روان رنجورخویی، روان پریشی و درونگرایی به احتمال زیاد واکنش روانی ناسالم داشتند
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری شخصیت عصبانیت، psychoticism و درون گرایی به احتمال زیاد منجر به واکنش روانی ناسالم شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Emotional instability, introversion, less rest time and tensive interpersonal relation are main factors for negative living.
[ترجمه گوگل]بی ثباتی عاطفی، درونگرایی، زمان استراحت کمتر و روابط بین فردی پرتنش عوامل اصلی زندگی منفی هستند
[ترجمه ترگمان]ناپایداری عاطفی، درون گرایی، زمان استراحت کم تر و ارتباط بین فردی عوامل اصلی برای زندگی منفی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

توجه به درون (اسم)
introversion

برگشت بسوی درون (اسم)
introversion

بدرون کشیدگی (اسم)
introversion

انگلیسی به انگلیسی

• turning inward, state of being turned inward; inner contemplation, tendency to focus on one's inner thoughts and feelings (psychology)

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : introvert / introversion
✅️ صفت ( adjective ) : introverted
✅️ قید ( adverb ) : _
introversion ( روان‏شناسی )
واژه مصوب: درون‏گرایی
تعریف: توجه فرد به افکار و احساس خویش به جای تمایل به ارتباط با جهان بیرون و تعامل اجتماعی

بپرس