1. An individual's degree of extroversion or introversion is inherited, determined by his or her genetic make-up.
[ترجمه گوگل]درجه برون گرایی یا درون گرایی یک فرد به ارث می رسد که توسط ساختار ژنتیکی او تعیین می شود
[ترجمه ترگمان]درجه یک فرد برون گرایی یا درون گرایی به ارث برده می شود و با آرایش ژنتیکی او تعیین می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. I am an introversion but optimistic girl. Wish to make friends with you.
[ترجمه گوگل]من دختری درونگرا اما خوش بین هستم آرزوی دوستی با شما
[ترجمه ترگمان]من یک فرد گوشه گیری هستم اما خوش بین دلم می خواهد با تو دوست پیدا کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. The oft - drawn contrast extroversion and introversion is entirely superficial.
[ترجمه گوگل]تضاد غالب برونگرایی و درونگرایی کاملاً سطحی است
[ترجمه ترگمان]در مقایسه با برون گرایی اغلب کشیده شده و درون گرایی، کاملا سطحی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The Eysenck Personality Questionnaire included pathology personality, introversion and extroversion, emotion stability, and validity, sub - scales.
[ترجمه گوگل]پرسشنامه شخصیت آیزنک شامل آسیب شناسی شخصیت، درونگرایی و برونگرایی، ثبات هیجانی و روایی، خرده مقیاس بود
[ترجمه ترگمان]پرسشنامه شخصیت Eysenck شامل شخصیت آسیب شناسی، درون گرایی و برون گرایی، ثبات احساسی، و اعتبار، sub است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Stone inflammation introversion, stubborn, Chen Fei just is opposite.
[ترجمه گوگل]سنگ التهاب درونگرایی، سرسخت، چن فی فقط مخالف است
[ترجمه ترگمان]استون، درون گرایی، سرسخت، چن Fei درست برعکس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Autonomic nerve is disorder, see the person at introversion disposition commonly; Eat oaten have a look have the effect.
[ترجمه گوگل]عصب اتونومیک یک اختلال است، معمولاً به فردی که تمایل به درونگرایی دارد، مراجعه کنید جو دوسر بخورید نگاه کنید تاثیر دارد
[ترجمه ترگمان]عصب Autonomic اختلال است، فرد را با حالت درون گرایی به طور معمول تماشا کنید؛ خوردن oaten دارای یک نگاه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. I am XXX, I am a disposition introversion person, I like studying very much.
[ترجمه گوگل]من XXX هستم، من یک فرد درونگرا هستم، مطالعه را بسیار دوست دارم
[ترجمه ترگمان]من ۳۰ سالمه، من آدم disposition هستم و خیلی مطالعه دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Extroversion - Introversion ( E - I ) is the most important.
[ترجمه گوگل]برونگرایی - درونگرایی ( E - I ) مهمترین است
[ترجمه ترگمان]Extroversion - Introversion (E - I)از همه مهم تر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. It is an introversion, quiet, a bIt'self - abased, the person with rich affection.
[ترجمه گوگل]این یک فرد درون گرا، ساکت، متکی به خود، فردی با محبت فراوان است
[ترجمه ترگمان]این یک introversion، آرام و بی abased است، شخصی که مهر و محبتی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Abnormal introversion and egocentricity; acceptance of fantasy rather than reality.
[ترجمه گوگل]درونگرایی غیرعادی و خود محوری؛ پذیرش خیال به جای واقعیت
[ترجمه ترگمان]درون گرایی غیر نرمال و egocentricity؛ پذیرش خیال پردازی به جای واقعیت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. A personality trait the qualities of both introversion and extroversion.
[ترجمه گوگل]یک ویژگی شخصیتی ویژگی های درون گرایی و برون گرایی است
[ترجمه ترگمان]یک ویژگی شخصیتی ویژگی های هم درون گرایی و هم برون گرایی را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Antheral introversion or extroversion, slit or aperture leave.
[ترجمه گوگل]درونگرایی یا برونگرایی آنترال، شکاف یا خروج دیافراگم
[ترجمه ترگمان]درون گرایی - یا برون گرایی، شکاف یا دیافراگم را ترک می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Introversion, conservatism, tolerance, and forbearance are the basic traditional national nature of Chinese people.
[ترجمه گوگل]درونگرایی، محافظه کاری، تساهل و بردباری ماهیت ملی سنتی اساسی مردم چین است
[ترجمه ترگمان]محافظه کاری، محافظه کاری، تحمل و تحمل، ماهیت ملی سنتی مردم چین هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. CONCLUSION The personality of neuroticism, psychoticism and introversion were most likely to have unhealthy mental reaction.
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری شخصیت روان رنجورخویی، روان پریشی و درونگرایی به احتمال زیاد واکنش روانی ناسالم داشتند
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری شخصیت عصبانیت، psychoticism و درون گرایی به احتمال زیاد منجر به واکنش روانی ناسالم شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Emotional instability, introversion, less rest time and tensive interpersonal relation are main factors for negative living.
[ترجمه گوگل]بی ثباتی عاطفی، درونگرایی، زمان استراحت کمتر و روابط بین فردی پرتنش عوامل اصلی زندگی منفی هستند
[ترجمه ترگمان]ناپایداری عاطفی، درون گرایی، زمان استراحت کم تر و ارتباط بین فردی عوامل اصلی برای زندگی منفی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید