introspective

/ˌɪntrəˈspektɪv//ˌɪntrəˈspektɪv/

معاینه کننده درون خود، خویشتن نگر، ناشی از خویشتن نگری یا معاینه نفس

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: looking inward and examining one's own thoughts or feelings, or tending to do so.

- She became introspective and began to question her life choices.
[ترجمه گوگل] او درون نگر شد و شروع به زیر سوال بردن انتخاب های زندگی خود کرد
[ترجمه ترگمان] او introspective شد و شروع به سوال از گزینه های زندگی خود کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. introspective psychology
روانشناسی درون نگر

2. Satire is a lonely and introspective occupation, for nobody can describe a fool to the life without much patient self-inspection.
[ترجمه گوگل]طنز شغلی تنها و درون نگر است، زیرا هیچ کس نمی تواند یک احمق را بدون بررسی صبورانه در زندگی توصیف کند
[ترجمه ترگمان]Satire یک اشغال منزوی و introspective است، زیرا هیچ کس نمی تواند بدون بازرسی بسیار بیمار، یک احمق را برای زندگی توصیف کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Satire is a lonely and introspective occupation, for nobody can describe a fool to the life without much patient . . .
[ترجمه گوگل]طنز شغلی تنها و درون نگر است، زیرا هیچ کس نمی تواند یک احمق را بدون صبور بودن برای زندگی توصیف کند
[ترجمه ترگمان]Satire شغل تنهایی و introspective است، زیرا هیچ کس نمی تواند بدون صبر و حوصله یک احمق زندگی را توصیف کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She is famous for her introspective songs about failed relationships.
[ترجمه گوگل]او به خاطر آهنگ های درون نگرش درباره روابط ناموفق مشهور است
[ترجمه ترگمان]او به خاطر آهنگ های introspective در مورد روابط شکست خورده مشهور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The mood is contemplative and cool, even introspective; associations are immediately religious.
[ترجمه گوگل]خلق و خوی متفکرانه و باحال، حتی درون نگر است انجمن ها بلافاصله مذهبی هستند
[ترجمه ترگمان]این حالت ذهنی متفکر و آرام و حتی introspective است؛ انجمن ها فورا مذهبی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Martin, like himself an introspective, thoughtful young man who shared a passion for debating and an intolerance toward religion.
[ترجمه Arina] مارتین، مثل خود او یک مرد جوان متفکر و درون گراست که علاقمند به بحث و عدم تحمل دین است.
|
[ترجمه گوگل]مارتین، مثل خودش یک جوان درون‌نگر و متفکر بود که اشتیاق مشترکی به بحث و گفتگو داشت و نسبت به مذهب بی‌تحمل بود
[ترجمه ترگمان]مارتین هم مثل خود او جوانی متفکر و متفکر بود که شور و شوق زیادی به بحث و بحث در مورد مذهب داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Their introspective ways were not free of drawbacks, however.
[ترجمه گوگل]با این حال، روش‌های درون‌گرایانه آن‌ها خالی از اشکال نبود
[ترجمه ترگمان]با این حال روش های introspective آن ها عاری از اشکالات نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Brash young dandies, prosperous middle - aged artists, introspective 1 of them stare out of Rembrandt's self - portraits .
[ترجمه گوگل]شیک پوشان جوان وحشی، هنرمندان میانسال مرفه، 1 نفر از آنها درونگرا به خودنگاره های رامبراند خیره می شوند
[ترجمه ترگمان]Brash جوان، artists جوان، و introspective ۱ از آن ها از تصاویر خود نقاشی رامبراند، به بیرون نگاه می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The second part is teacher's introspective wisdom and its formation. "
[ترجمه گوگل]بخش دوم خرد درون نگر معلم و شکل گیری آن است "
[ترجمه ترگمان]بخش دوم، عقل introspective معلم و تشکیل آن است \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In this introspective journey, boundaries between dream and reality, memory and truth are diffuse.
[ترجمه گوگل]در این سفر درون نگر، مرزهای بین رویا و واقعیت، حافظه و حقیقت پراکنده است
[ترجمه ترگمان]در این سفر introspective، مرزه ای بین رویا و واقعیت، حافظه و حقیقت پراکنده هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The coming-of-age story of a sickly, introspective Alaskan boy who makes friends with an Alaskan brown bear, to the horror of his tough, domineering father.
[ترجمه گوگل]داستان بلوغ پسری بیمار و درون‌نگر آلاسکایی است که با یک خرس قهوه‌ای آلاسکایی دوست می‌شود و به وحشت پدر سرسخت و سلطه‌گر خود می‌پردازد
[ترجمه ترگمان]داستان بعدی پسری لاغر و درون گرا که دوستانش را با یک خرس قهوه ای در آلاسکا دوست می دارد، به وحشت پدر سرسخت و سلطه جو و domineering تبدیل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Satire is a lonely and introspective occupation.
[ترجمه گوگل]طنز شغلی تنها و درون نگر است
[ترجمه ترگمان]Satire شغل تنهایی و introspective است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. In comparison with other linguistic data like introspective, anecdotal and elicitation data, corpus data occupy a more favored place with respect to language research.
[ترجمه گوگل]در مقایسه با سایر داده‌های زبان‌شناختی مانند داده‌های درون‌نگر، حکایتی و استنباط، داده‌های پیکره جایگاه مطلوب‌تری را با توجه به تحقیقات زبانی اشغال می‌کنند
[ترجمه ترگمان]در مقایسه با داده های زبانی دیگر مانند داده های introspective، روایی و استخراج داده ها، داده های پیکره زبانی دارای جایگاه مطلوب بیشتری نسبت به تحقیقات زبانی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He allowed his works to express an introspective consciousness of individual isolation.
[ترجمه گوگل]او به آثارش اجازه داد تا آگاهی درون‌نگر از انزوای فردی را بیان کنند
[ترجمه ترگمان]او به کارهایش اجازه داد تا آگاهی introspective از انزوای افراد را بیان کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. This matter forces me to become introspective.
[ترجمه گوگل]این موضوع مرا وادار می کند که درون نگر باشم
[ترجمه ترگمان]این موضوع مرا به احتیاط تبدیل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• of introspection, self-examining, looking inwards, examining one's own thought and feelings
introspective people spend a lot of time examining their own thoughts, ideas, and feelings.

پیشنهاد کاربران

خویشتن دار
درون نگرانه، برخاسته از ذهن، فکر و احساس شخصی خود شخص تا صحبت با افراد دیگر
She is famous for her introspective songs about failed relationships.
introspective ( روان‏شناسی )
واژه مصوب: درون‏نگر
تعریف: مربوط به درون‏نگری
خویشتن نگر، خوداندیش یا خودکاو
درون نگری
توجه کنید که اصلا معنی درونگرا را نمی دهد.
در روانشناسی درونگرا ( Introverted ) و در مقابل برونگرا ( Extroverted ) است.
اما واژه ( Introspection ) به معنای درونگری و خود را واکاویدن است، یعنی از بیرون به احساسات خویشتن نگاه کردن و خود را بررسی کردن است. بنابراین ( Introspective ) یعنی خویشتنگر به معنی بالا.
...
[مشاهده متن کامل]

منعطف - کسی که در شراکت علاقه مند به یاد گرفتن و به اشتراک گذاشتن اطلاعت است.
نگاه به گذشته
شهودی
تأمل برانگیز

بپرس