introjection


روانشناسى : درون فکنى

جمله های نمونه

1. Klein's theories of projection and introjection greatly extend this model.
[ترجمه گوگل]نظریه های فرافکنی و درونی کلاین این مدل را بسیار گسترش می دهد
[ترجمه ترگمان]نظریه های \"کلین\" و \"introjection\" به شدت این مدل را گسترش می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Snow, is still floating, every time my friend advised that I should give up but not, because I believed I could get this love that I put into the most introjection .
[ترجمه Shokooh] برف هنوز شناور است، هربار دوستم توصیه می کرد که من باید تسلیم شوم، اما نه، زیرا من معتقد بودم که می توانستم عشقی را که در درونم قرار دادم را به دست بیاورم.
|
[ترجمه گوگل]برف، هنوز شناور است، هر بار که دوستم توصیه می‌کرد که باید تسلیم شوم، اما نه، زیرا معتقد بودم می‌توانم این عشقی را که در درون خود قرار داده‌ام به دست بیاورم
[ترجمه ترگمان]برف، هنوز شناور است، هر بار دوست من توصیه می کند که تسلیم شوم، اما نه، چون فکر می کردم می توانم این عشق را به دست بیاورم که به the تبدیل شوم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It specifically means that the sufferer shows helplessness, who intends to depend on others and is timid as well as inadequate, together with introjection.
[ترجمه گوگل]این به طور خاص به این معنی است که فرد مبتلا درماندگی نشان می دهد، که قصد دارد به دیگران وابسته باشد و ترسو و همچنین ناکافی است، همراه با درون گرایی
[ترجمه ترگمان]این به طور خاص به این معنی است که بیمار درماندگی را نشان می دهد، که قصد دارد به دیگران تکیه کند و همچنین به اندازه کافی خجالتی و نامناسب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The family is the child's adaptive environment, and much of this world's emotional tone enters the child's inner world by introjection.
[ترجمه گوگل]خانواده محیط سازگار کودک است و بیشتر لحن عاطفی این جهان از طریق درون گرایی وارد دنیای درونی کودک می شود
[ترجمه ترگمان]خانواده محیط انطباقی کودک است و بیشتر این لحن عاطفی جهان توسط introjection وارد دنیای درونی کودک می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We shall be dealing with the most ordinary terms, such as identification, idealization, projection, introjection.
[ترجمه گوگل]ما با معمولی ترین اصطلاحات، مانند شناسایی، ایده آل سازی، فرافکنی، درون گرایی سر و کار خواهیم داشت
[ترجمه ترگمان]ما باید با the شرایط، مانند شناسایی، آرمان گرایی، تصویر، introjection سر و کار داشته باشیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• unconscious incorporation of attitudes or ideas into one's personality (psychoanalysis)

پیشنهاد کاربران

introjection ( روان‏شناسی )
واژه مصوب: درون فکنی
تعریف: فرایندی که ازطریق آن فرد موضوع را در خیال پردازی های خود از بیرون به درون میآورد و آن را درونی می سازد
درون فکنی

بپرس