1. an introductory course on classical music
دوره ی مقدماتی موسیقی کلاسیک
2. Forgetting the introductory remarks really mortified me.
[ترجمه گوگل]فراموش کردن سخنان مقدماتی واقعاً من را ناراحت کرد
[ترجمه ترگمان]یادم رفته بود که توضیحات مقدماتی واقعا مرا ناراحت کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. His gentle introductory tone modulates into a football coach's pre-game pep talk.
[ترجمه گوگل]لحن مقدماتی ملایم او به صحبت های هیجان انگیز مربی فوتبال قبل از بازی تبدیل می شود
[ترجمه ترگمان]لحن introductory ملایم و ملایم او در سخنرانی یک مربی فوتبال در حال صحبت کردن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. This introductory offer is for three days only.
[ترجمه گوگل]این پیشنهاد مقدماتی فقط برای سه روز است
[ترجمه ترگمان]این پیشنهاد مقدماتی فقط برای سه روز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The meeting will have the usual format - introductory session, group work and then a time for reporting back.
[ترجمه گوگل]این جلسه فرمت معمولی خواهد داشت - جلسه مقدماتی، کار گروهی و سپس زمانی برای گزارش
[ترجمه ترگمان]این نشست شامل جلسه معمول، جلسه مقدماتی، کار گروهی و سپس زمان برای گزارش دهی خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. He addressed a few introductory remarks to the audience.
[ترجمه گوگل]وی چند مقدمه را برای حاضران بیان کرد
[ترجمه ترگمان]او چند نکته مقدماتی را برای حضار نوشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Your first order is delivered free as an introductory offer.
[ترجمه گوگل]اولین سفارش شما به عنوان یک پیشنهاد مقدماتی رایگان تحویل داده می شود
[ترجمه ترگمان]اولین سفارش شما به عنوان پیشنهاد مقدماتی آزاد می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. The chairman opened the ball with a few introductory remarks upon the items on the agenda.
[ترجمه گوگل]رئیس با چند مقدمه در مورد موارد دستور جلسه توپ را باز کرد
[ترجمه ترگمان]رئیس مجلس رقص را با چند نکته مقدماتی در مورد موارد دستور کار باز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. I'd like to make some introductory remarks before beginning the lecture properly.
[ترجمه گوگل]من می خواهم قبل از شروع صحیح سخنرانی، نکات مقدماتی را بیان کنم
[ترجمه ترگمان]دلم می خواهد قبل از این که سخنرانی درست را شروع کنم، کمی introductory کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The dean made a few introductory remarks before the lecture.
[ترجمه گوگل]پیش از شروع سخنرانی، رئیس دانشگاه چند نکته مقدماتی را بیان کرد
[ترجمه ترگمان]رئیس قبل از سخنرانی چند نکته مقدماتی ایراد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. I also attended a number of the introductory workshops to which potential recruits are invited.
[ترجمه گوگل]من همچنین در تعدادی از کارگاه های مقدماتی که از افراد بالقوه دعوت می شود شرکت کردم
[ترجمه ترگمان]من همچنین در شماری از کارگاه های مقدماتی شرکت کردم که به کمک آن ها نیروهای بالقوه دعوت می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. They volunteer to teach introductory courses.
[ترجمه گوگل]آنها داوطلبانه دروس مقدماتی را تدریس می کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها برای آموزش دوره های مقدماتی داوطلب می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. This book gives an introductory guide to the range of debate this has generated among social scientists.
[ترجمه گوگل]این کتاب یک راهنمای مقدماتی برای دامنه بحث هایی که در میان دانشمندان علوم اجتماعی ایجاد کرده است، ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]این کتاب راهنمای مقدماتی برای طیف وسیعی از مباحثات است که در بین دانشمندان علوم اجتماعی ایجاد شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Following the introductory chapter, the fundamentals of the law of contract are discussed and related to computer technology.
[ترجمه گوگل]در ادامه فصل مقدماتی، مبانی حقوق قراردادها و مرتبط با فناوری رایانه مورد بحث قرار گرفته است
[ترجمه ترگمان]در ادامه فصل مقدماتی، اصول قانون قراردادها مورد بحث و بررسی قرار می گیرند و به تکنولوژی کامپیوتر مربوط می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید