intricacy

/ˈɪntrəkəsi//ˈɪntrɪkəsi/

معنی: پیچیدگی، بغرنجی، ریزه کاری، تودرتویی
معانی دیگر: بغرنجی، پیچیدگی، تودرتویی، ریزه کاری

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: intricacies
(1) تعریف: the state of being complex and involved in construction or aspect.
مشابه: complexity, complication

(2) تعریف: an instance of such complexity.
مشابه: complexity, complication, convolution

جمله های نمونه

1. The price depends on the intricacy of the work.
[ترجمه گوگل]قیمت بستگی به پیچیدگی کار دارد
[ترجمه ترگمان]قیمت بستگی به پیچیدگی کار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Spens' determination to master the intricacy of the law undoubtedly contributed to his strain.
[ترجمه گوگل]عزم اسپنس برای تسلط بر پیچیدگی قانون بدون شک به فشار او کمک کرد
[ترجمه ترگمان]عزم جزم برای مقابله با پیچیدگی قانون بدون شک در فشار او سهیم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The song has a jazz-like intricacy of rhythm.
[ترجمه گوگل]آهنگ دارای ریتمی پیچیده مانند جاز است
[ترجمه ترگمان]این آهنگ ترکیبی از ریتم موسیقی جاز دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Bidding results comprise multitudinous and intricacy effective factors. Analysing is difficult for its fuzzy information.
[ترجمه گوگل]نتایج مناقصه شامل عوامل مؤثر متعدد و پیچیده است تجزیه و تحلیل برای اطلاعات فازی آن دشوار است
[ترجمه ترگمان]نتایج Bidding به صورت گسترده و intricacy عوامل موثر را شامل می شود تجزیه و تحلیل برای اطلاعات فازی آن دشوار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He had stood in front of it and pinched himself, observing the intricacy of the ironwork with the wonder of a child.
[ترجمه گوگل]جلوی آن ایستاده بود و خود را نیشگون گرفته بود و پیچیدگی آهن‌کاری را با شگفتی کودکی مشاهده می‌کرد
[ترجمه ترگمان]جلو آن ایستاده بود و خود را نیشگون می گرفت، the of را با شگفتی یک بچه تماشا می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Overall. the biology of the Chesapeake was clearly of an intricacy beyond present comprehension.
[ترجمه گوگل]به طور کلی زیست شناسی چساپیک به وضوح دارای پیچیدگی فراتر از درک فعلی بود
[ترجمه ترگمان]روی هم رفته زیست شناسی خلیج چساپیک با پیچیدگی و پیچیدگی آن چیزی فراتر از درک حال حاضر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Therefore the demands on crisis managers are rising too proportionally with the intricacy of the situation.
[ترجمه گوگل]بنابراین، تقاضاها از مدیران بحران به تناسب با پیچیدگی شرایط در حال افزایش است
[ترجمه ترگمان]بنابراین، مطالبات مدیران بحران به تناسب با پیچیدگی شرایط در حال افزایش است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. P. D. James has gained an enviable reputation for creating detective stories of uncommon depth and intricacy, combined with the sort of humanity and perceptiveness found only in the finest novelists.
[ترجمه گوگل]پی دی جیمز به خاطر خلق داستان‌های پلیسی با عمق و پیچیدگی غیرمعمول، همراه با نوعی انسانیت و درک که فقط در بهترین رمان‌نویس‌ها یافت می‌شود، شهرت رشک‌آوری به دست آورده است
[ترجمه ترگمان]P جیمز شهرت enviable را برای ایجاد داستان های پلیسی با عمق و پیچیدگی غیرمعمول به دست آورده است که ترکیب با نوع بشر و perceptiveness تنها در بهترین رمان نویسان یافت می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The best designs, however, are those strong and simple forms which exclude intricacy.
[ترجمه گوگل]با این حال، بهترین طرح ها آن دسته از فرم های قوی و ساده هستند که پیچیدگی را حذف می کنند
[ترجمه ترگمان]با این حال، بهترین طرح ها، اشکال قوی و ساده ای هستند که پیچیدگی را حذف می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. TOWARDS the end of the 11th century, while tardy Europeans kept time with sundials, Su Sung of China completed his masterpiece: a water clock of great intricacy and accuracy.
[ترجمه گوگل]در اواخر قرن یازدهم، در حالی که اروپایی‌های دیرپای زمان را با ساعت‌های آفتابی نگه می‌داشتند، سو سونگ چینی شاهکار خود را تکمیل کرد: یک ساعت آبی با پیچیدگی و دقت بسیار
[ترجمه ترگمان]در اواخر قرن یازدهم، در حالی که اروپاییان tardy زمان خود را با sundials آغاز کردند، Su سونگ از چین شاهکار خود را به پایان رساند: یک ساعت آب از پیچیدگی و دقت زیاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The work shows a suitable interplay of scope of inquiry and intricacy of discussion.
[ترجمه گوگل]اثر متقابل مناسبی از دامنه تحقیق و پیچیدگی بحث را نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]این اثر، اثر متقابل مناسبی از حوزه پرسشگری و پیچیدگی بحث را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Even the most complicated computer man has yet built can't compare in intricacy with the brain.
[ترجمه گوگل]حتی پیچیده ترین رایانه ای که انسان تاکنون ساخته است، نمی تواند از نظر پیچیدگی با مغز مقایسه شود
[ترجمه ترگمان]حتی پیچیده ترین افراد کامپیوتر هنوز هم نمی توانند پیچیدگی را با مغز مقایسه کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. There is no divine mind or plan behind the order and intricacy of the natural world.
[ترجمه گوگل]در پس نظم و پیچیدگی جهان طبیعت هیچ ذهن یا برنامه ای الهی وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]هیچ ذهن الهی یا طرحی در ورای نظم و پیچیدگی جهان طبیعی وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پیچیدگی (اسم)
crank, swathe, crankle, twist, labyrinth, warp, elaboration, clubfoot, complexity, complication, convolution, intricacy, complicacy, furl, contortion, crankiness, intorsion, plexus, knotting, refractile

بغرنجی (اسم)
puzzlement, complexity, complication, intricacy, snarl, complicacy

ریزه کاری (اسم)
elegance, intricacy, fallal

تودرتویی (اسم)
intricacy, nesting

انگلیسی به انگلیسی

• state of being complex; complexity, complication, entanglement
the intricacies of a situation are its complicated or subtle details.
the intricacy of something is the fact that it has many parts or details.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : intricacy
✅️ صفت ( adjective ) : intricate
✅️ قید ( adverb ) : intricately
intricacy ( noun ) = پیچیدگی، ظرایف، جزئیات، ظرافت، تو در تویی، ریزه کاری
the intricacy of the needlework = ظرافت سوزن دوزی
examples:
1 - I enjoyed the film, but I couldn't follow all the intricacies of the plot.
...
[مشاهده متن کامل]

از فیلم لذت بردم ، اما نتوانستم همه پیچیدگی های داستان را دنبال کنم.
2 - No one could understand all the intricacies of the deal.
هیچ کس نمی تواند همه جزئیات معامله را درک کند.
3 - i cannot begin to understand all of the intricacies of modern automobile motors.
من نمی توانم از همه پیچیدگی های موتورهای اتومبیل مدرن سر در بیاورم.

بپرس