intraspecific


(زیست شناسی - در میان اعضای یک گونه ی بخصوص) درون گونه ای، intraspecies شامل گروه بخصوصی، داخل گونه ای

جمله های نمونه

1. All the results suggested that intraspecific competition exerted great influence on the resource allocation inside plant bodies.
[ترجمه گوگل]همه نتایج نشان می دهد که رقابت درون گونه ای تأثیر زیادی بر تخصیص منابع در داخل بدن گیاهان دارد
[ترجمه ترگمان]همه نتایج نشان داد که رقابت intraspecific تاثیر زیادی بر تخصیص منابع درون بدنه کارخانه اعمال کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Inter and intraspecific conflict and competition, and cooperation, are part of nature in most species.
[ترجمه گوگل]درگیری و رقابت بین و درون گونه ای و همکاری، بخشی از طبیعت در بیشتر گونه ها است
[ترجمه ترگمان]تعارض بین and و رقابت، و هم کاری، بخشی از طبیعت در بیشتر گونه ها هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Low intraspecific genetic diversity was found in Gossypium hirsutum L. across countries and should be paid much more attention to.
[ترجمه گوگل]تنوع ژنتیکی کم درون گونه ای در Gossypium hirsutum L در سراسر کشورها یافت شد و باید به آن توجه بیشتری شود
[ترجمه ترگمان]تنوع ژنتیکی کم intraspecific در Gossypium hirsutum L یافت شد در سرتاسر کشورها و باید توجه بیشتری به آن مبذول گردد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The results of intraspecific and interspecific competition formed the different individual height of Taxus chinensis var. mairei population.
[ترجمه گوگل]نتایج رقابت درون گونه ای و بین گونه ای، ارتفاع فردی متفاوت Taxus chinensis var را تشکیل داد جمعیت میری
[ترجمه ترگمان]نتایج رقابت intraspecific و interspecific، ارتفاع فردی مختلف of chinensis var را شکل داد جمعیت mairei
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The results showed that intraspecific competition intensity of Picea jezoensis reduced with increase of diameter scale of trees.
[ترجمه گوگل]نتایج نشان داد که شدت رقابت درون گونه ای Picea jezoensis با افزایش مقیاس قطری درختان کاهش می یابد
[ترجمه ترگمان]نتایج نشان داد که شدت رقابت intraspecific jezoensis با افزایش ابعاد قطر درختان کاهش می یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Because intraspecific matings are far more common than interspecific matings in natural populations of plants, autopolyploids must arise at a much higher rate than allopolyploids .
[ترجمه گوگل]از آنجایی که جفت گیری درون گونه ای بسیار رایج تر از جفت گیری بین گونه ای در جمعیت های طبیعی گیاهان است، اتوپلی پلوئیدها باید با سرعت بسیار بالاتری نسبت به آلوپلی پلوئیدها ایجاد شوند
[ترجمه ترگمان]از آنجا که intraspecific matings بسیار رایج تر از interspecific matings در جمعیت های طبیعی گیاهان هستند، autopolyploids باید در نرخ بسیار بالاتری از allopolyploids ها ایجاد شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The two authors concluded that these intraspecific differences can be greater than those among the calciphytes and oxylophytes.
[ترجمه گوگل]دو نویسنده به این نتیجه رسیدند که این تفاوت‌های درون گونه‌ای می‌تواند بیشتر از تفاوت‌های بین کلسیفیت‌ها و اکسیلوفیت‌ها باشد
[ترجمه ترگمان]این دو نویسنده به این نتیجه رسیدند که این تفاوت ها ممکن است بزرگ تر از تفاوت های میان the و oxylophytes باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The findings show that the intraspecific competition intensity in Shima superba decreases gradually with the increase in tree diameter.
[ترجمه گوگل]یافته ها نشان می دهد که شدت رقابت درون گونه ای در Shima superba با افزایش قطر درخت به تدریج کاهش می یابد
[ترجمه ترگمان]یافته ها نشان می دهند که شدت رقابت intraspecific در Shima superba به تدریج با افزایش قطر درخت کاهش می یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The results indicated that intraspecific and interspecific difference were significant.
[ترجمه گوگل]نتایج نشان داد که تفاوت درون گونه ای و بین گونه ای معنی دار است
[ترجمه ترگمان]نتایج نشان داد که تفاوت intraspecific و interspecific قابل توجه بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The results showed that the intraspecific competition intensity in C. concinna decreased gradually with increasing tree diameter.
[ترجمه گوگل]نتایج نشان داد که شدت رقابت درون گونه ای در C concinna با افزایش قطر درخت به تدریج کاهش می یابد
[ترجمه ترگمان]نتایج نشان داد که شدت رقابت intraspecific در C concinna به تدریج با افزایش قطر درختان کاهش یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Pairwise sequence divergences of all data sets indicated that the genetic divergences between the two phenotypes fall within intraspecific range.
[ترجمه گوگل]واگرایی های توالی دوتایی همه مجموعه داده ها نشان داد که واگرایی ژنتیکی بین دو فنوتیپ در محدوده درون گونه ای قرار می گیرد
[ترجمه ترگمان]divergences متوالی Pairwise از همه مجموعه های داده حاکی از آن است که divergences های ژنتیکی بین دو phenotypes در محدوده intraspecific قرار دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. There are as well as density-dependent biological factors such as disease, predation, and intraspecific competition.
[ترجمه گوگل]عوامل بیولوژیکی وابسته به تراکم مانند بیماری، شکار و رقابت درون گونه ای نیز وجود دارد
[ترجمه ترگمان]عوامل زیستی وابسته به تراکم مانند بیماری، شکار، و رقابت intraspecific وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The key interspecific interactions are competition, predation, parasitism and mutualism, whilst the main intraspecific interactions are competition, cannibalism and altruism.
[ترجمه گوگل]تعاملات بین گونه ای کلیدی رقابت، شکار، انگلی و متقابل گرایی است، در حالی که تعاملات درون گونه ای اصلی رقابت، آدمخواری و نوع دوستی است
[ترجمه ترگمان]تعاملات کلیدی اصلی عبارتند از رقابت، شکار، شکار، گرایی و اصول هم کاری، در حالی که تعاملات اصلی intraspecific رقابت، آدم خواری و نوع دوستی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The effects of UV-B on MDA and flavonoid contents also showed intraspecific difference. The MDA content of 5 cultivars was significant increased, while that of 2 cultivars was decreased.
[ترجمه گوگل]اثرات UV-B بر محتوای MDA و فلاونوئید نیز تفاوت درون گونه ای را نشان داد مقدار MDA در 5 رقم افزایش معنی‌دار و در 2 رقم کاهش یافت
[ترجمه ترگمان]اثرات UV - B بر روی contents و flavonoid نیز تفاوت معنی داری را نشان داد نوع MDA به طور معنی داری افزایش یافت در حالی که این نوع نوع ۲ مورد استفاده قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

پیشنهاد کاربران

intraspecific ( زیست‏شناسی )
واژه مصوب: درون‏گونه‏ای
تعریف: ویژگی هر پدیدۀ ناشی از تعامل بین افراد یک گونۀ معین

بپرس