intransigence

/ˌɪnˈtrænsədʒəns//ɪnˈtrænsɪdʒəns/

معنی: نا سازگاری، سخت گیری در سیاست، عدم تراضی
معانی دیگر: intransigeance سخت گیری در سیاست

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: refusal to alter one's ideas or position in response to the wishes of others.

- The leader's intransigence in the face of widespread opposition led to civil unrest.
[ترجمه گوگل] ناسازگاری رهبر در مواجهه با مخالفت های گسترده منجر به ناآرامی های داخلی شد
[ترجمه ترگمان] ناسازگاری رهبر در مواجهه با مخالفت های گسترده منجر به ناآرامی های مدنی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. He often appeared angry and frustrated by the intransigence of both sides.
[ترجمه گوگل]او اغلب از ناسازگاری هر دو طرف عصبانی و ناامید به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]او اغلب از ناسازگاری هر دو طرف عصبانی و ناامید به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He accused the government of intransigence.
[ترجمه گوگل]او دولت را به ناسازگاری متهم کرد
[ترجمه ترگمان]او دولت را به ناسازگاری متهم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. James met with similar intransigence when he attempted to use his dispensing power to break the Anglican monopoly over education.
[ترجمه گوگل]زمانی که جیمز سعی کرد از قدرت توزیع خود برای شکستن انحصار انگلیکان بر آموزش استفاده کند، با ناسازگاری مشابهی روبرو شد
[ترجمه ترگمان]جیمز با سخت گیری مشابهی مواجه شد که تلاش کرد قدرت توزیع خود را برای شکستن انحصار Anglican در زمینه آموزش استفاده کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It also stiffened his intransigence toward his internal critics, and in turn stiffened their resistance to him.
[ترجمه گوگل]این امر همچنین ناسازگاری او را نسبت به منتقدان داخلی اش تشدید کرد و به نوبه خود مقاومت آنها را در برابر او تشدید کرد
[ترجمه ترگمان]آن نیز سخت گیری خود را نسبت به منتقدان داخلی خود سخت کرد، و به نوبه خود مقاومت آن ها را به سوی خود کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Increasingly, Mr Kabila's duplicity and intransigence were seen by all as the chief obstacle to any such agreement.
[ترجمه گوگل]به طور فزاینده ای، دوگانگی و سازش ناپذیری آقای کابیلا از سوی همه به عنوان مانع اصلی برای چنین توافقی تلقی می شد
[ترجمه ترگمان]به طور فزاینده ای، دوگانگی و ناسازگاری آقای کابیلا به عنوان مانع اصلی برای هر گونه توافقی تلقی می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The situation was worsened by the ineptitude and intransigence of the oil companies.
[ترجمه گوگل]وضعیت با ناتوانی و ناسازگاری شرکت های نفتی بدتر شد
[ترجمه ترگمان]این وضعیت با ناکارآمدی و ناسازگاری شرکت های نفتی بدتر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The militants are split between degrees of intransigence, which could make them vulnerable at the polls.
[ترجمه گوگل]ستیزه جویان بین درجاتی از ناسازگاری تقسیم شده اند که می تواند آنها را در پای صندوق های رای آسیب پذیر کند
[ترجمه ترگمان]ستیزه جویان به درجات ناسازگاری که می تواند آن ها را در پای صندوق های رای آسیب پذیر کند، تقسیم می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Rosa groaned at the intransigence of her conscience.
[ترجمه گوگل]رزا از ناسازگاری وجدانش ناله کرد
[ترجمه ترگمان]رو زا با عدم موافقت وجدان خود می نالید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Intransigence and personal suffering highlighted the principle at stake and emphasized the need of fighting for it.
[ترجمه گوگل]ناسازگاری و رنج شخصی، اصل مورد بحث را برجسته کرد و بر نیاز به مبارزه برای آن تأکید کرد
[ترجمه ترگمان]Intransigence و رنج های شخصی بر اصل خطر تاکید کردند و بر نیاز به جنگیدن برای آن تاکید کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Their intransigence was not simply due, as is commonly assumed, to an anti-communist refusal to play by "Red China's" rules.
[ترجمه گوگل]ناسازگاری آنها، همانطور که معمولاً تصور می شود، صرفاً به دلیل امتناع ضد کمونیستی از اجرای قوانین "چین سرخ" نبود
[ترجمه ترگمان]سخت گیری آن ها به سادگی ناشی از امتناع commonly از بازی با قوانین \"رد چین\" نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Part of the problem is crass intransigence by the opposition.
[ترجمه گوگل]بخشی از مشکل، ناسازگاری شدید مخالفان است
[ترجمه ترگمان]بخشی از این مشکل یک تضاد فاحش توسط مخالفان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In 198 an organization known for its intransigence made a small change to a very popular game that it governed for the universities in the United States.
[ترجمه گوگل]در سال 198، سازمانی که به دلیل ناسازگاری خود شناخته می شود، تغییر کوچکی در یک بازی بسیار محبوب ایجاد کرد که برای دانشگاه های ایالات متحده اداره می شد
[ترجمه ترگمان]در ۱۹۸ سازمانی که به دلیل ناسازگاری آن شناخته شده بود، تغییر کوچکی را به یک بازی بسیار مشهور تبدیل کرد که برای دانشگاه ها در آمریکا اداره می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The Administration's intransigence is all the more glaring in contrast to the positions of the climate progressives from the Senate and the states who've come to Bali.
[ترجمه گوگل]سازش ناپذیری دولت در مقایسه با مواضع مترقیان اقلیم از سنا و ایالت هایی که به بالی آمده اند، آشکارتر است
[ترجمه ترگمان]ناسازگاری دولت در تضاد با موقعیت of آب و هوایی progressives از مجلس سنا و ایالت هایی است که به بالی رسیده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نا سازگاری (اسم)
antipathy, aversion, conflict, inconvenience, discord, contrariness, disagreement, incompatibility, repugnance, incongruity, inconsistency, incoherence, inconsistence, variance, incongruence, contrariety, insalubrity, intransigence

سخت گیری در سیاست (اسم)
intransigence, strictness

عدم تراضی (اسم)
rigidity, intransigence

انگلیسی به انگلیسی

• unwillingness to compromise, inflexibility
intransigence is refusal to behave differently or to change your attitude to something; a formal word, used showing disapproval.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : intransigence
✅️ صفت ( adjective ) : intransigent
✅️ قید ( adverb ) : intransigently
سازش ناپذیری
سر سختی , یک دندگی

بپرس