intramuscular

/ˌɪntrəˈmʌskjələr//ˌɪntrəˈmʌskjələ/

معنی: درون ماهیچهای
معانی دیگر: (پزشکی - واقع در یا تزریق شده به درون عضله) درون ماهیچه ای، داخل عضلانی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: intramuscularly (adv.)
• : تعریف: within or into a muscle.

- an intramuscular injection
[ترجمه گوگل] یک تزریق عضلانی
[ترجمه ترگمان] تزریق intramuscular
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Most of these people use intramuscular steroids, although only one admits to having shared needles at any time.
[ترجمه گوگل]اکثر این افراد از استروئیدهای عضلانی استفاده می کنند، اگرچه تنها یکی از آنها اذعان می کند که در هر زمان سوزن مشترک دارند
[ترجمه ترگمان]بیشتر این افراد از intramuscular استروئید استفاده می کنند، اگر چه تنها یک فرد اعتراف می کند که در هر زمان سوزن های مشترک مصرف می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Intramuscular replacement with magnesium sulfate is painful and requires several injections each day.
[ترجمه گوگل]جایگزینی عضلانی با سولفات منیزیم دردناک است و نیاز به چندین تزریق در روز دارد
[ترجمه ترگمان]جایگزینی Intramuscular با سولفات منیزیم دشوار است و هر روز به چند آمپول نیاز دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Very little is known about intramuscular lipids in meat products . Both the composition and lipolysis of intramuscular lipids are important for the final flavor of meat products .
[ترجمه گوگل]اطلاعات کمی در مورد لیپیدهای عضلانی موجود در محصولات گوشتی وجود دارد هم ترکیب و هم لیپولیز لیپیدهای عضلانی برای طعم نهایی فرآورده های گوشتی مهم است
[ترجمه ترگمان]کم و بیش در مورد لیپیدها و محصولات گوشتی شهرت دارند هم ترکیب و هم تجزیه و تحلیل چربی چربی ها برای طعم نهایی محصولات گوشتی مهم هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The control group was treated with intramuscular injection of Cobamamide.
[ترجمه گوگل]گروه کنترل با تزریق عضلانی کوباماید تحت درمان قرار گرفتند
[ترجمه ترگمان]گروه کنترل با تزریق intramuscular of درمان شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. But the comfort group is given intramuscular injection comfort drug.
[ترجمه گوگل]اما به گروه راحتی داروی راحتی تزریقی عضلانی داده می شود
[ترجمه ترگمان]اما این گروه راحتی به داروهای راحتی تزریق تزریق می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Objective To observe the immunological effect of intramuscular cholera vaccine.
[ترجمه گوگل]هدف مشاهده اثر ایمنی واکسن عضلانی وبا
[ترجمه ترگمان]هدف از این کار مشاهده تاثیر immunological در واکسن cholera است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It included halothane gene, acid meat gene, intramuscular fat, firmness, fruice, drop loss, pH value and meat color.
[ترجمه گوگل]این شامل ژن هالوتان، ژن گوشت اسید، چربی عضلانی، سفتی، میوه، کاهش قطره، مقدار pH و رنگ گوشت بود
[ترجمه ترگمان]ژن halothane شامل ژن halothane، ژن acid، سفتی intramuscular، سفتی، fruice، کاهش افت، ارزش PH و رنگ گوشت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Is the move factor that inject uses intramuscular injection or hypodermic?
[ترجمه گوگل]فاکتور حرکتی که تزریق می کند از تزریق عضلانی استفاده می کند یا زیر پوست؟
[ترجمه ترگمان]آیا این عامل حرکتی است که تزریق intramuscular تزریق یا hypodermic را تزریق می کند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The safety of intramuscular injection of recombinant adeno - associated virus ( AAV ) - mF to rescue hemophilia B was assessed.
[ترجمه گوگل]ایمنی تزریق عضلانی ویروس نوترکیب آدنو مرتبط (AAV) - mF برای نجات هموفیلی B ارزیابی شد
[ترجمه ترگمان]ایمنی تزریق intramuscular of (virus)- mf برای کمک به هموفیلی B مورد ارزیابی قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Results Heterotopic osteogenesis was found after intramuscular injection in nude mice, most of which were endochondral ossification.
[ترجمه گوگل]استئوژنز ResultsHeterotopic پس از تزریق عضلانی در موش‌های برهنه، که بیشتر آن‌ها استخوان‌سازی اندوکندرا بودند، پیدا شد
[ترجمه ترگمان]نتایج Heterotopic osteogenesis پس از تزریق intramuscular در موش های عریان یافت شد که بیشتر آن ها endochondral ossification بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Objective : To study the distribution features of intramuscular nerves and spindles in human lateral pterygoid muscle.
[ترجمه گوگل]هدف: مطالعه ویژگی های توزیع اعصاب داخل عضلانی و دوک ها در عضله ناخنک جانبی انسان
[ترجمه ترگمان]هدف: مطالعه ویژگی های توزیع اعصاب و دوک های lateral در ماهیچه بدن انسان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Results The intramuscular nerve branches were clearly visualized after being stained purple-black.
[ترجمه گوگل]ResultsThe شاخه های عصب داخل عضلانی به وضوح پس از رنگ آمیزی بنفش سیاه و سفید مشاهده شد
[ترجمه ترگمان]نتایج شاخه های عصبی intramuscular پس از لکه دار شدن رنگ بنفش تیره به وضوح نشان داده شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Conclusion BTX- A intramuscular injection with rehabilitation cure offers better treatment results to sufferers of spastic foot drop.
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری BTX- تزریق عضلانی همراه با درمان توانبخشی نتایج درمانی بهتری را برای مبتلایان به افت پای اسپاستیک ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری - تزریق intramuscular با درمان احیا، نتایج درمان بهتری را برای مبتلایان به افت فشار spastic ارائه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Objective To provide anatomical basis for clinical application by studying intramuscular nerve branches, muscle architectural features of human flexor carpi radialis.
[ترجمه گوگل]هدف: ارائه مبنای تشریحی برای کاربرد بالینی با مطالعه شاخه‌های عصب داخل عضلانی، ویژگی‌های معماری عضلانی فلکسور کارپی رادیالیس انسان
[ترجمه ترگمان]هدف ارائه پایه تشریحی برای کاربرد بالینی با مطالعه شاخه های عصبی intramuscular، ویژگی های معماری ماهیچه ای of carpi human
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

درون ماهیچه ای (صفت)
intramuscular

انگلیسی به انگلیسی

• within the muscles, inside the muscles

پیشنهاد کاربران

( تزریق داخل ) عضلانی
Injection into muscle
اصطلاح پزشکی/ تزریق عضلانی
مخفف آن I M
An IM injection is a shot of medicine given into a muscle
oral therapy درمان دهانی ( خوراکی ) ؛ درمان از راه دهان : دارو به صورت قرص یا کپسول به فرد داده می شود.
intravenous therapy درمان درون وریدی ( درمان رگی ) : دارو از طریق آمپول یا سرم از راه سیاه رگ وارد گردش خون می شود.
...
[مشاهده متن کامل]

intramuscular therapy درمان عضلانی : دارو از طریق آمپول به عضله ی فرد تزریق می شود.
subcutaneous therapy درمان زیر جلدی ( زیر پوستی ) : دارو با تزرق آمپول به بافت چربی زیر پوست به فرد داده می شود.

intramuscular ( علوم دارویی )
واژه مصوب: درون عضلانی
تعریف: ویژگی نوعی دارورسانی که در آن مادۀ دارویی به درون عضله تزریق می شود|||متـ . عضلانی

بپرس