intradermal


(زیست شناسی) درون پوستی، intradermic واقع در زیر پوست، درون پوستی

جمله های نمونه

1. Others administer substances by intradermal injections and record the size of the cutaneous weal.
[ترجمه گوگل]برخی دیگر مواد را با تزریق داخل جلدی تجویز می کنند و اندازه بافت پوستی را ثبت می کنند
[ترجمه ترگمان]بقیه مواد را با تزریق intradermal اداره می کنند و اندازه نوار جلدی را ثبت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. We report on 6 cases of intradermal tophi and review the literature on this disorder, which includes a rare case of combined psoriasis and intradermal tophi.
[ترجمه گوگل]ما در مورد 6 مورد توفوس داخل جلدی گزارش می کنیم و ادبیات مربوط به این اختلال را بررسی می کنیم که شامل یک مورد نادر از پسوریازیس ترکیبی و توفوس داخل جلدی است
[ترجمه ترگمان]ما در ۶ مورد از intradermal tophi گزارش می دهیم و مقالات مربوط به این اختلال را مرور می کنیم که شامل یک مورد نادر از پسوریازیس ترکیبی و intradermal tophi می باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Conclusion Intradermal injection of distilled water is a safe, simple and effective method of analgesia, without any side effects for both mothers and newborns.
[ترجمه گوگل]نتیجه‌گیری تزریق داخل جلدی آب مقطر یک روش بی‌دردی ایمن، ساده و مؤثر و بدون عوارض برای مادران و نوزادان است
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری تزریق آب مقطر یک روش ایمن، ساده و موثر analgesia بدون هیچ گونه عوارض جانبی برای مادران و نوزادان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Conclusion: The clinical effect of local intradermal injection or intercostal nerve block combined with antiviral therapy is evident on relief of herpes zoster pain and improvement of sleep quality.
[ترجمه گوگل]نتیجه‌گیری: تأثیر بالینی تزریق داخل جلدی موضعی یا بلوک عصبی بین دنده‌ای همراه با درمان ضد ویروسی در تسکین درد هرپس زوستر و بهبود کیفیت خواب مشهود است
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری: اثر بالینی تزریق intradermal محلی یا بلوک عصبی بین دنده ای همراه با درمان ضد ویروسی بر تسکین درد تب خال و بهبود کیفیت خواب مشهود است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. In an intradermal test, Sarnowiec ( 1934 ) used castor oil.
[ترجمه گوگل]در یک آزمایش داخل پوستی، Sarnowiec (1934) از روغن کرچک استفاده کرد
[ترجمه ترگمان]در تست intradermal، Sarnowiec (۱۹۳۴)از روغن کرچک استفاده کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Conclusion Polysaccharide sulfate intradermal injection is an efficient and convenient therapeutic method for eyelid xanthoma, which has no side effect.
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری تزریق داخل جلدی پلی ساکارید سولفات یک روش درمانی کارآمد و راحت برای زانتومای پلک است که هیچ عارضه ای ندارد
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری روش درمانی polysaccharide سولفات یک روش درمانی موثر و مناسب برای پلک xanthoma است که هیچ عارضه جانبی ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Definitie diagnosis is made with the use of intradermal skin tests.
[ترجمه گوگل]تشخیص قطعی با استفاده از تست های پوستی داخل پوستی انجام می شود
[ترجمه ترگمان]تشخیص Definitie با استفاده از تست های پوست intradermal صورت می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Method Field investigation, data collection in misdiagnosed cases, IDT(intradermal test)and ELISA for detection of susceptible persons, freshwater crab and reservoir host examination etc.
[ترجمه گوگل]روش بررسی میدانی، جمع آوری داده ها در موارد تشخیص نادرست، IDT (آزمایش داخل پوستی) و الایزا برای تشخیص افراد مستعد، خرچنگ آب شیرین و معاینه میزبان مخزن و غیره
[ترجمه ترگمان]بررسی میدان روش، جمع آوری داده ها در موارد تشخیص نادرست، idt (آزمون intradermal)و بهینه سازی برای تشخیص افراد مستعد، خرچنگ آب شیرین، و آزمایش میزبان و غیره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Results: The method of intradermal test of cephalosporins and criteria of judgement were established.
[ترجمه گوگل]یافته‌ها: روش تست داخل جلدی سفالوسپورین‌ها و معیارهای قضاوت تعیین شد
[ترجمه ترگمان]نتایج: روش آزمون intradermal of و معیارهای قضاوت تاسیس شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Walnut sticks intradermal more tannin, easy to form an isolation layer interface.
[ترجمه گوگل]چوب گردو داخل پوستی تانن بیشتری می‌چسبد، به راحتی یک لایه جداسازی تشکیل می‌دهد
[ترجمه ترگمان]درخت والنات tannin more more است که به راحتی می توان یک رابط لایه ایزوله را شکل داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. ObjectiveTo approach the method of successful intradermal injection.
[ترجمه گوگل]هدف: رویکرد به روش موفقیت آمیز تزریق داخل جلدی
[ترجمه ترگمان]روش ObjectiveTo روش تزریق موفقیت آمیز intradermal را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Objective To observe the analgesic effects of intradermal injection on the cervical-shoulder lesion areas caused by herpes zoster.
[ترجمه گوگل]هدف: مشاهده اثرات ضد درد تزریق داخل جلدی بر روی نواحی ضایعه گردنی-شانه ناشی از تبخال
[ترجمه ترگمان]هدف مشاهده اثرات درد مسکن تزریق intradermal بر روی نواحی ضایعه گردن رحم ناشی از تب خال تناسلی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. RESULTS:The preparation of intradermal test solution of cephalosporins, the skin test method and the criteria in judgement were put forward for references of clinic.
[ترجمه گوگل]نتایج: تهیه محلول تست داخل جلدی سفالوسپورین ها، روش تست پوستی و معیارهای قضاوتی برای مراجع کلینیک مطرح شد
[ترجمه ترگمان]نتایج: آماده سازی محلول آزمایش intradermal، روش تست پوست و معیارهای قضاوت برای ارجاع به کلینیک مطرح شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Intradermal injection of botulinum A toxin has recently been found to be a safe and effective alternative in the adult population.
[ترجمه گوگل]اخیراً مشخص شده است که تزریق داخل جلدی سم بوتولینوم A یک جایگزین مطمئن و مؤثر در جمعیت بزرگسال است
[ترجمه ترگمان]تزریق Intradermal of به تازگی به عنوان جایگزین موثر و موثر در جمعیت بزرگ سال در نظر گرفته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• inside the skin; between skin layers, intradermic

پیشنهاد کاربران

intradermal ( علوم دارویی )
واژه مصوب: درون پوستی 2
تعریف: ویژگی نوعی دارورسانی که در آن دارو به درون پوست تزریق می شود

بپرس