intracranial


تو جمجمه ای، واقع در درون جمجمه

جمله های نمونه

1. Headache does not occur until an intracranial mass is relatively large.
[ترجمه گوگل]سردرد تا زمانی که توده داخل جمجمه نسبتاً بزرگ نباشد رخ نمی دهد
[ترجمه ترگمان]سردرد تا زمانی رخ نمی دهد که جرم intracranial نسبتا بزرگ باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Increases in intracranial and extracranial blood flow have been observed in some patients during attacks.
[ترجمه گوگل]افزایش جریان خون داخل جمجمه ای و خارج جمجمه ای در برخی از بیماران در طول حملات مشاهده شده است
[ترجمه ترگمان]افزایش جریان خون و جریان خون در برخی بیماران در طول حملات مشاهده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. This may predispose to an increased risk of intracranial haemorrhage, necrotising enterocolitis, hypoxia and acidosis.
[ترجمه گوگل]این ممکن است مستعد افزایش خطر خونریزی داخل جمجمه، انتروکولیت نکروزان، هیپوکسی و اسیدوز باشد
[ترجمه ترگمان]این ممکن است منجر به افزایش خطر خونریزی intracranial، necrotising enterocolitis، hypoxia و acidosis شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Rare occurrences of intracranial hematoma or abscess have also been reported.
[ترجمه گوگل]موارد نادری از هماتوم یا آبسه داخل جمجمه نیز گزارش شده است
[ترجمه ترگمان]موارد نادری از intracranial hematoma یا آبسه گزارش شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The operation was smooth, with no intracranial infection or fatality.
[ترجمه گوگل]عمل صاف و بدون عفونت داخل جمجمه یا کشنده بود
[ترجمه ترگمان]عملیات صاف و صیقلی بود و هیچ عفونت مغزی یا تقدیر دیده نمی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. We collected 31cases intracranial diseases combined with hypopsia. We prove that the hypopsia had relations with the position of the intracranial disease and the influent degree of the visual pathway.
[ترجمه گوگل]ما 31 مورد بیماری های داخل جمجمه همراه با هیپوپسی را جمع آوری کردیم ما ثابت می کنیم که هیپوپسی با موقعیت بیماری داخل جمجمه و درجه تأثیرگذار مسیر بینایی رابطه دارد
[ترجمه ترگمان]ما ۳۱ پرونده مبتلا به intracranial مبتلا به hypopsia را جمع آوری کردیم ما ثابت می کنیم که the دارای روابط با موقعیت بیماری intracranial و درجه ورودی مسیر دیداری بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Objective To evaluate the image manifestations of intracranial aneurysm and arteriovenous of posterior circulation.
[ترجمه گوگل]هدف ارزیابی تظاهرات تصویری آنوریسم داخل جمجمه و شریانی وریدی گردش خون خلفی
[ترجمه ترگمان]هدف ارزیابی جلوه های تصویری آنوریسم آئورت و arteriovenous گردش عقبی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Cerebral infarction; Decompressive craniectomy; Cerebral edema; Increased intracranial pressure.
[ترجمه گوگل]سکته مغزی؛ کرانیکتومی فشاری؛ ادم مغزی؛ افزایش فشار داخل جمجمه
[ترجمه ترگمان]مغزی infarction، Decompressive مغزی، تورم مغزی، افزایش فشار داخلی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Patients received antispastic treatment, abatement of fever, dropping intracranial pressure as well as antiviral treatment 53 patients were cured, 11 were improved, 3 gave up treatment and 1 died.
[ترجمه گوگل]بیماران تحت درمان ضد اسپاسم، کاهش تب، کاهش فشار داخل جمجمه و همچنین درمان ضد ویروسی قرار گرفتند
[ترجمه ترگمان]بیماران درمان antispastic را دریافت کردند، کاهش تب، کاهش فشار intracranial و نیز درمان ضد ویروسی ۵۳ بیمار بهبود یافتند، ۱۱ نفر بهبود یافتند و ۳ نفر درمان شدند و ۱ مرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In 60 intracranial hypertension patients, 21 cases(35%) displayed superior ophthalmic vein in double axial layers continuously and 8 cases( 3%) showed tortuosity of superior ophthalmic vein.
[ترجمه گوگل]در 60 بیمار فشار خون داخل جمجمه، 21 مورد (35%) ورید چشمی فوقانی را در لایه های دو محوری به طور مداوم و 8 مورد (3%) پیچ خوردگی ورید چشم فوقانی را نشان دادند
[ترجمه ترگمان]در ۶۰ مبتلا به فشار خون بالا، ۲۱ مورد (۳۵ %)vein ophthalmic در لایه های محوری دوگانه را به طور پیوسته و ۸ مورد (۳ %)نشان دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Intracranial arachnoid cysts are believed to be congenital; they can become symptomatic in pediatric patients.
[ترجمه گوگل]اعتقاد بر این است که کیست های عنکبوتیه داخل جمجمه مادرزادی هستند آنها می توانند در بیماران اطفال علامت دار شوند
[ترجمه ترگمان]intracranial و cysts به علت مادرزادی هستند؛ آن ها ممکن است علائم بیماری در بیماران خردسال باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Objective To summarize experience of intracranial aneurism by direct operation.
[ترجمه گوگل]هدف خلاصه کردن تجربه آنوریسم داخل جمجمه با عمل مستقیم
[ترجمه ترگمان]هدف خلاصه کردن تجربه of از طریق عملیات مستقیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Serial lumbar punctures and steroids are frequently used to reduce the intracranial pressure.
[ترجمه گوگل]برای کاهش فشار داخل جمجمه اغلب از سوراخ های کمری و استروئیدها استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]punctures و punctures پیاپی به منظور کاهش فشار intracranial مورد استفاده قرار می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Acute hydrocephalus due to sudden obstruction of cerebrospinal fluid pathways by an intracranial mass also causes sudden headache.
[ترجمه گوگل]هیدروسفالی حاد به دلیل انسداد ناگهانی مسیرهای مایع مغزی نخاعی توسط یک توده داخل جمجمه نیز باعث سردرد ناگهانی می شود
[ترجمه ترگمان]hydrocephalus حاد به خاطر انسداد ناگهانی مسیرهای مایع مغزی - نخاعی به وسیله توده intracranial باعث سردرد ناگهانی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Diabetes predisposes the patient to fungus or other opportunistic infections involving the intracranial contents.
[ترجمه گوگل]دیابت بیمار را مستعد ابتلا به قارچ یا سایر عفونت های فرصت طلب که محتویات داخل جمجمه را درگیر می کند، می شود
[ترجمه ترگمان]دیابت بیمار را به قارچ یا دیگر عفونت های opportunistic مربوط می کند که حاوی محتویات intracranial هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• within the skull

پیشنهاد کاربران

بپرس