intoxication

/ˌɪnˌtɑːksəˈkeɪʃn̩//ɪnˌtɒksɪˈkeɪʃn̩/

معنی: کیف، مستی
معانی دیگر: مسمومیت، زهرزدگی، گرستی، مست شدگی، سرمستی، سرشادی، شور و شعف

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the state of being intoxicated; drunkenness.

(2) تعریف: the act or an instance of becoming drunk or drugged.

(3) تعریف: a state or feeling of high excitement.

جمله های نمونه

1. affected intoxication
مستی ظاهری

2. lead intoxication
مسمومیت ناشی از سرب

3. He began to drink, drank himself to intoxication, till he slept obliterated.
[ترجمه Leila] او شروع به نوشیدن کرد, آنقدر نوشید که مست شد و از شدت مستی به خواب عمیقی فرو رفت.
|
[ترجمه گوگل]او شروع به نوشیدن کرد، خود را در حالت مستی مشروب نوشید، تا این که از بین رفت
[ترجمه ترگمان]شروع به نوشیدن کرد، مست کرد، تا اینکه از بین رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Intoxication interferes with memory and thinking, speech and coordination.
[ترجمه گوگل]مسمومیت در حافظه و تفکر، گفتار و هماهنگی اختلال ایجاد می کند
[ترجمه ترگمان]Intoxication با حافظه و تفکر، سخنرانی و هماهنگی تداخل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. This may explain why the early stages of intoxication feel qualitatively different from later stages.
[ترجمه گوگل]این ممکن است توضیح دهد که چرا مراحل اولیه مسمومیت از نظر کیفی با مراحل بعدی متفاوت است
[ترجمه ترگمان]این می تواند توضیح دهد که چرا مراحل اولیه مستی از نظر کیفی متفاوت از مراحل بعدی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The result is an intoxication far more dynamic and complicated than most people realize.
[ترجمه گوگل]نتیجه یک مسمومیت بسیار پویاتر و پیچیده تر از آن چیزی است که اکثر مردم تصور می کنند
[ترجمه ترگمان]نتیجه یک مستی بسیار پیچیده تر و پیچیده تر از آن چیزی است که بسیاری از مردم درک می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The young are permanently in a state resembling intoxication. Aristotle
[ترجمه گوگل]جوانان دائماً در حالتی شبیه مسمومیت هستند ارسطو
[ترجمه ترگمان]جوان ها همیشه در حالتی شبیه مستی هستند ارسطو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Conclusion Sulfur mustard intoxication induces early and long lasting decreases in serum IL 2 and IL 6 levels and lymphocyte DNA fragmentation in dog peripheral blood.
[ترجمه گوگل]نتیجه‌گیری مسمومیت با خردل با گوگرد باعث کاهش زودرس و طولانی مدت سطوح IL 2 و IL 6 سرم و قطعه قطعه شدن DNA لنفوسیتی در خون محیطی سگ می‌شود
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری مسمومیت ناشی از گوگرد، منجر به کاهش زودرس و طولانی مدت در سطح IL ۲ و IL ۶ و lymphocyte شدن DNA در خون محیطی سگ می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. By using XPS, before and after the intoxication of mixed oxide catalysts, the various appearance and the composition. valence and chemical mechanism of the active component of catalysts were studied.
[ترجمه گوگل]با استفاده از XPS، قبل و بعد از مسمومیت کاتالیزورهای اکسید مخلوط، ظاهر و ترکیبات مختلف را نشان می دهد ظرفیت و مکانیسم شیمیایی جزء فعال کاتالیزورها مورد بررسی قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]با استفاده از XPS، قبل و بعد از مستی کاتالیست های اکسید ترکیبی، ظاهر مختلف و ترکیب ظرفیت و مکانیزم شیمیایی اجزای فعال کاتالیست ها مورد بررسی قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The intoxication mechanism of tetrodotoxin ( TTX ) and its effective treatment Methods : Were introducedarticle.
[ترجمه گوگل]مکانیسم مسمومیت با تترودوتوکسین (TTX) و درمان موثر آن روش‌ها: معرفی شد
[ترجمه ترگمان]مکانیسم سرمستی tetrodotoxin (TTX)و روش های درمان موثر آن: introducedarticle بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Methods 6 patients with severe digoxin intoxication were admitted to the emergency department and given hemoperfusion.
[ترجمه گوگل]Methods6 بیمار با مسمومیت شدید با دیگوکسین در بخش اورژانس بستری شدند و همپرفیوژن داده شد
[ترجمه ترگمان]روش های ۶ بیمار با مسمومیت شدید digoxin در بخش اورژانس پذیرفته شدند و به hemoperfusion داده شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Infective intoxication, relative bradycardia and roseola were not common.
[ترجمه گوگل]مسمومیت عفونی، برادی کاردی نسبی و روزئولا شایع نبود
[ترجمه ترگمان]مستی infective، bradycardia نسبی و roseola متداول نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The presentation of the first patient with a subacute sensorimotor peripheral neuropathy is typical of intoxication with inorganic arsenic.
[ترجمه گوگل]ارائه اولین بیمار با نوروپاتی محیطی حسی-حرکتی تحت حاد نمونه ای از مسمومیت با آرسنیک غیر آلی است
[ترجمه ترگمان]معرفی اولین بیمار با ناخوشی محیطی subacute sensorimotor نوعی مستی با آرسنیک غیر آلی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The current struggles to pin down the mechanisms underlying both ordinary intoxication and alcoholism are driving this point home with a vengeance.
[ترجمه گوگل]تلاش‌های کنونی برای شناسایی مکانیسم‌های نهفته در مسمومیت معمولی و اعتیاد به الکل، این نقطه را با انتقام به خانه می‌کشاند
[ترجمه ترگمان]تلاش کنونی برای فرو کردن مکانیسم های اصلی مستی معمولی و اعتیاد به الکل در حال راندن این نقطه به خانه با یک انتقام است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The only other recreational drug used in this way is nicotine, which is also seldom used for outright intoxication.
[ترجمه گوگل]تنها داروی تفریحی دیگری که در این روش استفاده می شود نیکوتین است که به ندرت برای مسمومیت آشکار استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]تنها داروی سرگرمی دیگری که به این روش به کار می رود نیکوتین است که به ندرت برای مستی کامل مورد استفاده قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کیف (اسم)
pleasure, bag, briefcase, valise, titillation, revel, intoxication, kef, jollity

مستی (اسم)
intoxication, bun, drunkenness, inebriation, drunken state, kaif, inebriety, tipsiness

تخصصی

[بهداشت] مسمومیت - زهرزدگی
[خاک شناسی] مسموم شدن

انگلیسی به انگلیسی

• inebriation, drunkenness; altering of one's mental or physical state usually as a result of ingesting some substance; of euphoria, exhilaration; poisoning
intoxication is the state of being drunk.
intoxication is also the state of being so excited that you behave in an uncontrolled or foolish way.

پیشنهاد کاربران

مستی ، از خود بی خود شدگی intoxication includes both drunkenness or intoxication by drugs که در خقوق تحت شرایطی موجب عدم مسیولیت کیفری است
drunkenness
مستی ( ناشی از مشروبات الکلی )
- - - - - - -
intoxication
مستی ( غیر الکی و با مواد خشک مثل ماریجوانا این حالتو انگلیسی زبانا میگن مست کرده )
( البته این مطالب در حقوق مطرحه ودر اصطلاحات اسلنگ و خیابونیش ممکنه صدق نکنه )
علاوه بر گفته دوستان عزیز:
۱ - مسمومیت منظور با گاز مثلا منواکسید، نه با غذا:
an abnormal state that is essentially a poisoning
carbon monoxide intoxication
۲ - مدهوش: در شعر و هنر هم کاربرد داره به معنی 'مدهوش کردن' مثلا در حکمت شادان نوشته نیچه ترجمه ال احمد - کامران : پس از اینکه یک روز از �احساسات عالی و نیرومند� برخوردار شده است اکنون می داند که �چه نوع موسیقی و هنری را نمی خواهد: آن نوعی که سعی می کند شنونده را "مدهوش" ساخته و می خواهند او را تا سرحد بحرانی از احساسات عالی و نیرومند تحریک کنند. �: I know very well what sort of music and art I do not want - namely. the kind that tries to "intoxicate" the audience and to force it to the height of a moment of strong and elevated feelings.
...
[مشاهده متن کامل]

هم در دیکشنری مریام امده:
a strong excitement or elation
The mere knowledge that they are on an island, a little world entirely surrounded by the sea, fills them with an indescribable intoxication
مریام دیکشنری https://www. merriam - webster. com/dictionary/intoxication

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : intoxicate
اسم ( noun ) : intoxication / intoxicant
صفت ( adjective ) : intoxicating / intoxicated
قید ( adverb ) : _
1 -
the condition of having lost some control of your actions or behaviour under the influence of a drug
شرایط از دست دادن کنترل اعمال یا رفتار خود تحت تأثیر یک دارو ( الکل، مواد مخدر و. . . )
...
[مشاهده متن کامل]

به حالتی اشاره دارد که فردی موادمخدر مصرف نموده و یا دچار مسمومیت شده است، ناشی از سوء مصرف الکل، باربیتورات ها، داروهای سمی و غیره
The driver showed no signs of intoxication.
Severe intoxication can lead to death.
He denied having consumed alcohol or cocaine to the point of intoxication.
2 -
a feeling of being happy, excited, and slightly out of control
احساس شادی، هیجان و البته با کمی خارج از کنترل بودن، سر مستی
I felt the intoxication of youth.
The intoxication inspired by his victory wore off, and he felt flat.
The film captures beautifully the feeling of romantic intoxication.

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/intoxication
مسمویت
اوج !!
اوج دوران تجربه گرایی
Empirical intoxication period
intoxication ( پزشکی )
واژه مصوب: مسمومیت
تعریف: نشانه‏های ورود هر مادۀ سمی مانند الکل یا فلزات سنگین به بدن
Intoxicate : مست و نشئه کردن
Intoxicating : مست کننده - نشئه کننده
Intoxication : مستی - نشئگی
دوستان گفتن مسمومیت بعید میدونم درست باشه
چون فاصله ی زیادیه بین مست کردن و مسموم شدن

...
[مشاهده متن کامل]

مثلا به مسمویت غذایی میگن : Foodborne illness
یا نهایتا food poisoning
■■ I N T O X I C A T I N G :
adjective
[more intoxicating; most intoxicating]
somewhat formal
🔴1 : causing intoxication; especially : able to make someone drunk
🔵intoxicating beverages
🔵the intoxicating effects of alcohol
🔴2 : causing someone to have strong feelings of excitement or pleasure
the intoxicating power of his position in the government
🔵her intoxicating beauty
■■ I N T O X I C A T E :
verb
[ obj]
somewhat formal
1 of alcohol, a drug, etc. :
🔴 to make ( someone ) unable to think and behave normally
🔵The little bit of beer I drank was not enough to intoxicate me.
🔴2 : to excite or please ( someone ) in a way that suggests the effect of alcohol or a drug — usually used as ( be ) intoxicated
🔵He was intoxicated by the power of his position in the government.
🔵He was intoxicated by her beauty.

مسمومیت
نشئگی
سُکر ( در عرفان اسلامی )
در حقوق به معنای مستی میباشد
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس