صفت ( adjective )
• (1) تعریف: experiencing or exhibiting the effects of having drunk alcohol; tipsy or drunk.
• مترادف: drunk, high, tipsy
• متضاد: sober, straight
• مترادف: drunk, high, tipsy
• متضاد: sober, straight
- driving while intoxicated
[ترجمه گوگل] رانندگی در حالت مستی
[ترجمه ترگمان] ضمن مستی رانندگی می کرد،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] ضمن مستی رانندگی می کرد،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: in a state of delight, excitement, or exhilaration, sometimes excessive or to the exclusion of good judgment.
• مترادف: enraptured, exhilarated
• مشابه: elated, giddy, rapt
• مترادف: enraptured, exhilarated
• مشابه: elated, giddy, rapt
- intoxicated by his ardent attentions
[ترجمه گوگل] مست از توجهات پرشور او
[ترجمه ترگمان] از توجه ات سوزان خود سرمست بود،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] از توجه ات سوزان خود سرمست بود،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- intoxicated with the music
[ترجمه شان] از خود بیخود شدن، به وسیله موسیقی ( مست موسیقی شدن )|
[ترجمه گوگل] مست از موسیقی[ترجمه ترگمان] مست موسیقی بود،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید