صفت ( adjective )
مشتقات: intolerably (adv.), intolerableness (n.)
مشتقات: intolerably (adv.), intolerableness (n.)
• : تعریف: too disagreeable, difficult, or painful to be endured; not tolerable.
• متضاد: bearable, tolerable
• مشابه: hateful, impossible, oppressive, outrageous, unbearable
• متضاد: bearable, tolerable
• مشابه: hateful, impossible, oppressive, outrageous, unbearable
- The working conditions in the mines were intolerable and the union leaders called for a strike.
[ترجمه گوگل] شرایط کار در معادن غیرقابل تحمل بود و رهبران اتحادیه ها خواهان اعتصاب شدند
[ترجمه ترگمان] شرایط کاری در این مین ها غیرقابل تحمل بود و رهبران اتحادیه ها خواهان اعتصاب بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] شرایط کاری در این مین ها غیرقابل تحمل بود و رهبران اتحادیه ها خواهان اعتصاب بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The air-conditioned movie theater provided a place to escape from the intolerable heat.
[ترجمه گوگل] سینمای مجهز به تهویه مطبوع مکانی برای فرار از گرمای طاقت فرسا بود
[ترجمه ترگمان] تئاتر فیلم شرطی شرطی، جایی برای فرار از گرمای غیرقابل تحمل فراهم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] تئاتر فیلم شرطی شرطی، جایی برای فرار از گرمای غیرقابل تحمل فراهم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید