into thin air

بررسی کلمه

عبارت ( phrase )
• : تعریف: out of sight.

- She vanished into thin air.
[ترجمه گوگل] او در هوا ناپدید شد
[ترجمه ترگمان] او در هوای رقیق ناپدید شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. She can't just have vanished into thin air.
[ترجمه گوگل]او نمی تواند فقط در هوا ناپدید شده باشد
[ترجمه ترگمان]او نمی تواند فقط در هوای رقیق ناپدید شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Victor and his kidnappers had vanished into thin air.
[ترجمه گوگل]ویکتور و آدم ربایانش در هوا ناپدید شده بودند
[ترجمه ترگمان]ویکتور و آدم رباها ناپدید شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. At a stroke she could make things vanish into thin air.
[ترجمه گوگل]با یک سکته مغزی می‌توانست همه چیز را در هوا ناپدید کند
[ترجمه ترگمان]با سکته می توانست چیزها را در هوای رقیق محو کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Victor and his kidnappers had disappeared into thin air.
[ترجمه گوگل]ویکتور و آدم ربایانش در هوا ناپدید شده بودند
[ترجمه ترگمان]ویکتور و آدم رباها در هوا ناپدید شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It was almost as if he'd vanished into thin air.
[ترجمه گوگل]تقریباً انگار در هوا ناپدید شده بود
[ترجمه ترگمان]انگار در هوای رقیق ناپدید شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Her thin voice trailed off into thin air, leaving its faint warning of damage, dirt, even theft.
[ترجمه گوگل]صدای نازک او به هوا رفت و هشدار ضعیف خود را در مورد آسیب، کثیفی، حتی سرقت به جا گذاشت
[ترجمه ترگمان]صدای نازک او در هوا محو شد و هشدار ضعیف را از آسیب و کثافت و حتی دزدی رها کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Yet he seemed to disappear into thin air.
[ترجمه گوگل]با این حال به نظر می رسید که او در هوا ناپدید می شود
[ترجمه ترگمان]با این حال به نظر می رسید که در هوای رقیق ناپدید می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It also may let vow solemnly becomes into thin air.
[ترجمه گوگل]همچنین ممکن است اجازه دهد نذر به طور رسمی به هوا تبدیل شود
[ترجمه ترگمان]هم چنین ممکن است اجازه دهد که سوگند به طور جدی به هوای رقیق تبدیل شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He seemed to vanish into thin air.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید که او در هوا ناپدید شده است
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که در هوای رقیق ناپدید می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I will disappear into thin air, you hope to find me.
[ترجمه گوگل]من در هوا ناپدید خواهم شد، شما امیدوارید که مرا پیدا کنید
[ترجمه ترگمان]من در هوای رقیق ناپدید خواهم شد، شما امید دارید که من را پیدا کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The meager profit in the factory has vanished into thin air, due to long funds tied up.
[ترجمه گوگل]سود ناچیز در کارخانه به دلیل وجود سرمایه های طولانی مدت، به هوا ناپدید شده است
[ترجمه ترگمان]سود ناچیز در این کارخانه به علت سرمایه طولانی بسته شده، در هوای رقیق از بین رفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Wonderful dreams may come true or may vanish into thin air.
[ترجمه گوگل]رویاهای شگفت انگیز ممکن است محقق شوند یا ممکن است در هوا ناپدید شوند
[ترجمه ترگمان]رویای شگفت انگیز ممکن است تحقق یابد یا در هوای رقیق ناپدید شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. If there are no absolutes or eternal values, then the moral imperative behind such movements evaporates into thin air.
[ترجمه گوگل]اگر هیچ ارزش مطلق یا ابدی وجود نداشته باشد، آنگاه الزام اخلاقی در پس چنین جنبش‌هایی تبخیر می‌شود
[ترجمه ترگمان]اگر absolutes یا ارزش های ابدی وجود نداشته باشد، پس ضرورت اخلاقی پشت چنین حرکت هایی در هوای رقیق تبخیر می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The company that supplied the missing cargo seems to have vanished into thin air.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد شرکتی که محموله مفقود شده را تامین کرده، در هوا ناپدید شده است
[ترجمه ترگمان]شرکتی که کالاهای گم شده را تامین می کند به نظر می رسد که در هوای رقیق از بین رفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

پیشنهاد کاربران

used to refer to someone or something disappearing suddenly and completely
اصطلاح/ برای اشاره به کسی یا چیزی که به طور ناگهانی و کامل ناپدید می شود استفاده می شود.
We couldn't find the boy. He seemed to have disappeared into thin air
...
[مشاهده متن کامل]

All the money they had invested had vanished into thin air
People take so many pictures now, but then they get lost. They're sort of evaporating into thin air

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/into-thin-air
سر به هوایی مثال کاری کردن یا چیزی را پذیرفتن.
into thin air ( i. e. she just vanished into thin air. ) در هیچ/ناکجا
out of thin air ( i. e. She seemed to appear out of thin air. ) از هیچ/ناکجا
به یکباره و ناگهانی

بپرس