intimidatory


تهدید امیز

جمله های نمونه

1. The torture is purely intimidatory, not to extract information.
[ترجمه گوگل]شکنجه صرفاً ترسناک است، نه برای استخراج اطلاعات
[ترجمه ترگمان]شکنجه کاملا intimidatory است، نه برای استخراج اطلاعات
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. You will be punished by law for your intimidatory behavior.
[ترجمه گوگل]شما به دلیل رفتار ارعاب آمیز خود توسط قانون مجازات خواهید شد
[ترجمه ترگمان]شما به خاطر رفتار intimidatory مجازات می شوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. This is intimidatory and completely unacceptable.
[ترجمه گوگل]این ترسناک و کاملا غیر قابل قبول است
[ترجمه ترگمان]این intimidatory و کاملا غیرقابل قبول است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She said that on polling day in 2006 there were many examples of "racist and intimidatory" remarks to Asian Americans such as: "'How come you don't speak English?'
[ترجمه گوگل]او گفت که در روز رای گیری در سال 2006 نمونه های زیادی از اظهارات "نژادپرستانه و ارعاب آمیز" به آمریکایی های آسیایی-آمریکایی وجود داشت، مانند: "چطور است که شما انگلیسی صحبت نمی کنید؟"
[ترجمه ترگمان]وی گفت که در روز رای گیری در سال ۲۰۰۶، نمونه های بسیاری از نکات \"نژادپرستانه و intimidatory\" به آمریکایی ها آسیا مانند: \"چگونه انگلیسی صحبت نمی کنید؟\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. "The issue here is going to be whether there will be violence and intimidatory activity which will prevent people from getting to polling stations, " he said.
[ترجمه گوگل]او گفت: «موضوع در اینجا این است که آیا خشونت و فعالیت های ارعاب آمیز وجود خواهد داشت که مانع از ورود مردم به مراکز رای گیری شود یا خیر
[ترجمه ترگمان]وی گفت: \" مساله در اینجا این است که آیا خشونت و فعالیت intimidatory وجود خواهد داشت که مردم را از رسیدن به محل های اخذ رای جلوگیری خواهد کرد \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• frightening, threatening; influencing by threats

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : intimidate
✅️ اسم ( noun ) : intimidation
✅️ صفت ( adjective ) : intimidating / intimidated / intimidatory
✅️ قید ( adverb ) : _

بپرس