مداخله، وساطت
مثال: The UN called for intervention to stop the violence.
سازمان ملل برای متوقف کردن خشونت، مداخله را خواست.
مداخله
مثال:Goals for intervention can range from self - care to
supporting participation in a work environment
اهداف مداخله میتواند ازخودمراقبتی تاحمایت ازمشارکت دریک محیط کارمتغییرباشد.
بهبودی
درمان
شفاعت یافتن
خوب شدن ( بیماری )
Intervention : مداخله - دخالت / فاصله خوردگی ( زمانی )
Interaction : تعامل - فعل و انفعالات - هم کنش
درگیر شدن در موقعیت به منظور حل مشکل
[معماری] مداخله: انواع شیوه های مرمّت، بازسازی، نوسازی، احیا، تغییر کاربری، تخریب، پاکسازی، . . . در بناها و محوطه های تاریخی را مداخله می گویند.
action taken to improve a situation, especially a medical disorder.
نوعی مراسم اجتماعی دوستانه با هدف کمک به کسی ( که البته در ایران نداریم ) .
فرض کنید کسی اعتیاد به الکل داره. دوستان و آشنایان نزدیک اون فرد مراسمی رو ترتیب میدن، دور هم جمع میشن، درباره این مشکل به شکل کاملا دوستانه باهاش حرف می زنن و اون فرد رو ترغیب می کنن که الکل رو کنار بذاره.
... [مشاهده متن کامل]
به این مراسم، intervention میگن
ارجاع به بحث دوستان در مورد معانی مختلف کلمات نزدیک به این واژه از نظر معنی:
invention: اختراع
innovation : نوآوری
creativity : خلاقیت
development : تکوین ( عملی کردن ایده )
intervention:
... [مشاهده متن کامل]
۱ - مداخله؛ شرکت شخص دوم یا سوم در کاری که مربوط به شخص دیگری است
۲ - معالجه، درمان؛ شیوه و اقداماتی برای بهبود بیماری
۳ - راه حل؛ شیوه و اقداماتی برای حل مسأله ی مدیریتی یا فنی
اِخلال
No material permits an intervention into its range of forms
هیچ ماده ای اجازه ی اخلال در طیف فرم های مجاز خود را نمی دهد
intervention ( علوم سلامت )
واژه مصوب: مداخله
تعریف: [علوم سلامت] فعالیتی عمدی و برنامه ریزی شده و هدفمند در یک سامانه یا فرایند که به از بین بردن پدیده ای نامطلوب یا پیشگیری از آن می انجامد|||[علوم سیاسی و روابط بین الملل] دخالت یک دولت در امور داخلی یا خارجی دولتی دیگر به نحوی که به استقلال آن دولت لطمه بزند
... [مشاهده متن کامل] 1. اقدامات
2. مداخله
3. مددیار ( ترک اعتیاد )
درمان
به کار گیری
اصلاح . ترمیم . بهبود. درمان
اقدام/ مداخله
Early intervention can save the lives of many women who get breast cancer.
اقدام زودهنگام می تواند جان بسیاری از زنانی را که به سرطان سینه مبتلا هستند نجات دهد.
بهبود
شفاعت، پادرمیانی
مداخله
ill - fated American interventions in places such as Libya and Somalia
NEW YORK TIMES@
اینم یکی از معنی هاشه: وقتی یه نفر عادت بدی داره، اطرافیان ( مداخله ) میکنن و میگن این کارت خوب نیست.
1.
interference
intrusion
meddling
involvement
دخالت - مداخله
2.
action taken to improve a medical disorder
شفاعت - وساطت
پادرمیانی
اقدامات
واسط
میانجیگری
Intervention by the Minister of Internal Administration at the Commemorative Ceremony
در اینجا به معنای - صحبتهای - می باشد
interference
خب دوست عزیز شما از نگاه تخصصی نباید به واژه نگاه کنید. . . چون هر واژه ای در علوم پزشکی یا مهندسی معانی مختلفی میتونه داشته باشه ، ولی در اکثر موارد و به خصوص در متون آیلتس intervention به معنی مداخله هستش. . .
یا اینکه حداقل زمینه ترجمه لغت رو ذکر کنید که دوستان گمراه نشن
شما اگه دقت کنید همین خط اول تعریف زده
the act of intervening
ترجمه کنید متوجه میشید که به معنای مداخله و پادرمیانی هستش
آقای عبدالباقی اون invention هستش ب معنی ابتکار . . . لطفا دوستان رو به اشتباه نندازید
فعالیت/ تلاش
فعالیت ها/ تلاش ها
مداخله
روانشناسی : درمان
تضمین - تامین - امنیت - کمک
به وسیله
دخالت
پا درمیانی
وساطت
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٧)