1. these two thoughts are inextricably intertwined
این دو اندیشه به طور جدایی ناپذیری در هم پیچیده شده است.
2. the bride and groom's fingers were intertwined
انگشتان دست های عروس و داماد در هم جفت شده بود.
3. The town's prosperity is inextricably intertwined with the fortunes of the factory.
[ترجمه گوگل]رونق این شهر به طور جدایی ناپذیر با ثروت کارخانه در هم تنیده است
[ترجمه ترگمان]کامیابی شهر به طور جدایی ناپذیری با ثروت های کارخانه درهم آمیخته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]کامیابی شهر به طور جدایی ناپذیری با ثروت های کارخانه درهم آمیخته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Environmental law heavily intertwined with administrative law.
[ترجمه گوگل]حقوق محیط زیست به شدت با حقوق اداری در هم آمیخته است
[ترجمه ترگمان]قانون محیط زیست به شدت با قانون اجرایی درهم تنیده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]قانون محیط زیست به شدت با قانون اجرایی درهم تنیده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The trees' branches intertwined to form a dark roof over the path.
[ترجمه گوگل]شاخه های درختان در هم تنیده شدند تا سقفی تاریک بر روی مسیر ایجاد کنند
[ترجمه ترگمان]شاخه های درختان به شکل یک سقف تیره در طول مسیر درهم تنیده شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]شاخه های درختان به شکل یک سقف تیره در طول مسیر درهم تنیده شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. He intertwined his fingers with hers.
[ترجمه گوگل]انگشتانش را با انگشتان او گره زد
[ترجمه ترگمان]انگشتانش را با انگشت های خود گره کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]انگشتانش را با انگشت های خود گره کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Their destinies are intertwined.
[ترجمه گوگل]سرنوشت آنها به هم گره خورده است
[ترجمه ترگمان]سرنوشت آن ها به هم گره خورده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]سرنوشت آن ها به هم گره خورده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. The problems of crime and unemployment are closely intertwined.
[ترجمه گوگل]مشکلات جرم و جنایت و بیکاری ارتباط تنگاتنگی با هم دارند
[ترجمه ترگمان]مشکلات جنایت و بیکاری به شدت درهم تنیده شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]مشکلات جنایت و بیکاری به شدت درهم تنیده شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The towels were embroidered with their intertwined initials.
[ترجمه گوگل]حوله ها با حروف اول در هم تنیده شده گلدوزی شده بودند
[ترجمه ترگمان]حروف اول اسم و حروف به هم چسبیده خود را گلدوزی کرده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]حروف اول اسم و حروف به هم چسبیده خود را گلدوزی کرده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. His fingers intertwined with hers.
[ترجمه گوگل]انگشتانش با انگشتان او در هم تنیده شد
[ترجمه ترگمان]انگشتانش با انگشت های او درهم گره خورده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]انگشتانش با انگشت های او درهم گره خورده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. External reality and psychic reality are thus inextricably intertwined.
[ترجمه گوگل]بنابراین واقعیت بیرونی و واقعیت روانی به طور جدایی ناپذیری در هم تنیده شده اند
[ترجمه ترگمان]واقعیت خارجی و واقعیت ذهنی به طور جدایی ناپذیری درهم تنیده شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]واقعیت خارجی و واقعیت ذهنی به طور جدایی ناپذیری درهم تنیده شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Often these concerns were inextricably intertwined, in job meetings, phone calls, and after-hours bar conversations.
[ترجمه گوگل]اغلب این نگرانیها در جلسات کاری، تماسهای تلفنی و مکالمههای بعد از ساعت کاری به طور جدانشدنی در هم تنیده میشدند
[ترجمه ترگمان]اغلب این نگرانی ها به طور جدایی ناپذیری در جلسات کاری، تماس های تلفنی، و مکالمات بعد از ساعت به طور جدایی ناپذیری درهم تنیده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]اغلب این نگرانی ها به طور جدایی ناپذیری در جلسات کاری، تماس های تلفنی، و مکالمات بعد از ساعت به طور جدایی ناپذیری درهم تنیده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Local government is thus clearly intertwined with the growth of the towns.
[ترجمه گوگل]بنابراین، دولت محلی به وضوح با رشد شهرها در هم تنیده است
[ترجمه ترگمان]بنابراین دولت محلی به وضوح با رشد شهرها درهم تنیده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]بنابراین دولت محلی به وضوح با رشد شهرها درهم تنیده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Her fate intertwined with his.
[ترجمه گوگل]سرنوشت او با سرنوشت او آمیخته شد
[ترجمه ترگمان]سرنوشتش با او درهم گره خورده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]سرنوشتش با او درهم گره خورده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید