interspersion


معنی: افشاندن، پراکنده کردن
معانی دیگر: افشاندن، پراکنده کردن

مترادف ها

افشاندن (اسم)
interspersion

پراکنده کردن (اسم)
dash, interspersion

انگلیسی به انگلیسی

• act of inserting here and there, intermingling; state of being scattered among other things

پیشنهاد کاربران

بپرس