intersperse

/ˌɪntərˈspɜːrs//ˌɪntəˈspɜːs/

معنی: افشاندن، پراکنده کردن، متفرق کردن
معانی دیگر: میان پاشی کردن، (میان دو یا چند چیز) پاشیدن، میان پراکنش کردن، (میان دو یا چند چیز) پراکندن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: intersperses, interspersing, interspersed
مشتقات: interspersion (n.)
• : تعریف: to place or scatter among other things.
مشابه: sprinkle

- The gardener interspersed flowers with the tomato plants.
[ترجمه ساناز] باغبان، گل ها را به طور پراکنده ای در میان گیاهان گوجه فرنگی قرار دارد. ( کاشت )
|
[ترجمه گوگل] باغبان گل ها را با بوته های گوجه فرنگی در هم آمیخت
[ترجمه ترگمان] باغبان گل ها را با گیاهان گوجه فرنگی تقسیم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. The lawn is interspersed with red flowers.
[ترجمه فاضله] گلهای قرمز رنگ به صورت پراکنده در میان چمن روییده اند
|
[ترجمه گوگل]چمنزار با گلهای قرمز پر شده است
[ترجمه ترگمان]چمن ها با گل های سرخ در میان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The documentary intersperses graphical animations with film clips of the actual event.
[ترجمه گوگل]این مستند انیمیشن های گرافیکی را با کلیپ های فیلم از رویداد واقعی در هم آمیخته است
[ترجمه ترگمان]فیلم های مستند intersperses گرافیکی با فیلم های کوتاه از رویداد واقعی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Lectures will be interspersed with practical demonstrations.
[ترجمه گوگل]سخنرانی ها با نمایش های عملی آمیخته خواهد شد
[ترجمه ترگمان]سخنرانی ها با تظاهرات عملی همراه خواهند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Small dots were interspersed among the pattern.
[ترجمه گوگل]نقاط کوچکی در بین الگو قرار گرفته بودند
[ترجمه ترگمان]نقطه های کوچک در میان این الگوها پراکنده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The grass was interspersed with beds of flowers.
[ترجمه گوگل]علف ها با تخت های گل پر شده بود
[ترجمه ترگمان]علف ها با باغچه های گل پراکنده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The lawn is interspersed with flower-beds in the shape of five-point stars.
[ترجمه گوگل]چمن با تخت های گل به شکل ستاره های پنج نقطه ای پر شده است
[ترجمه ترگمان]چمن ها با بس ترهای گلدار به شکل ستاره های پنج نمره ای پراکنده می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. His lecture was interspersed with questions.
[ترجمه گوگل]سخنرانی او مملو از سؤالات بود
[ترجمه ترگمان]سخنرانی او با پرسش هایی همراه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Originally the intention was to intersperse the historical scenes with modern ones.
[ترجمه گوگل]در اصل قصد تلاقی صحنه های تاریخی با صحنه های مدرن بود
[ترجمه ترگمان]در اصل قصد این بود که صحنه های تاریخی را با لباس های مدرن عوض کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Bushes were interspersed among trees.
[ترجمه گوگل]بوته ها در میان درختان پراکنده شده بودند
[ترجمه ترگمان]بوته ها در میان درختان پراکنده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Her handwritten notes were interspersed throughout the text.
[ترجمه گوگل]یادداشت های دست نوشته او در سراسر متن پراکنده بود
[ترجمه ترگمان]یادداشت های دست نویس او در سراسر متن گنجانده شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. But these themes are always interspersed with more fanciful ones: grimacing masks, weird animals, exuberant abstract patterns.
[ترجمه گوگل]اما این مضامین همیشه با مضامین تخیلی‌تر آمیخته می‌شوند: ماسک‌های ژولیده، حیوانات عجیب و غریب، الگوهای انتزاعی پرجنب‌وجوش
[ترجمه ترگمان]اما این موضوعات همیشه دارای تصاویر fanciful هستند: ماسک های grimacing، حیوانات عجیب، الگوهای انتزاعی و انتزاعی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Interspersed throughout these pieces are short items in smaller type on white backgrounds about similar figures from real life or other media.
[ترجمه گوگل]در میان این قطعات، آیتم‌های کوتاه‌تری با حروف کوچک‌تر روی پس‌زمینه‌های سفید در مورد چهره‌های مشابه از زندگی واقعی یا رسانه‌های دیگر پراکنده شده‌اند
[ترجمه ترگمان]interspersed در تمام این قطعات، موارد کوتاهی در زمینه سفید با زمینه های سفید در مورد چهره های مشابه از زندگی واقعی و یا دیگر رسانه ها هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They were interspersed with rows of vines, whose high branches must have made the harvest very hard work.
[ترجمه گوگل]آنها با ردیف‌هایی از انگور پر شده بودند که شاخه‌های بلند آن باید کار برداشت را بسیار سخت کرده باشد
[ترجمه ترگمان]آن ها با ردیفی از پیچک که شاخه های بلند آن را به کار برده بودند، از هم جدا شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Superb apple pie with sultanas and cloves, interspersed with crusty bread sandwiches of every description.
[ترجمه گوگل]پای سیب فوق‌العاده با سلطان‌ها و میخک، با ساندویچ‌های نان خرد شده با هر توصیفی
[ترجمه ترگمان]پای سیب Superb با sultanas و میخک، که در هر توصیف sandwiches با نان خشک شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

افشاندن (فعل)
pour, diffuse, besprinkle, spray, scatter, exude, bestrew, interfuse, intersperse, inseminate, winnow

پراکنده کردن (فعل)
diffuse, disperse, intersperse

متفرق کردن (فعل)
scatter, disperse, intersperse

انگلیسی به انگلیسی

• insert here and there, disperse, scatter
if one thing is interspersed with a number of other things, these things occur here and there.

پیشنهاد کاربران

در حوزه یکدیگر آمدن.
تلاقی داشتن/کردن.
تداخل کردن.
دو چیز ناهمگن که در یکدیگر بلولند.
پراکندن. پخش کردن. پاشیدن
مثال:
We have certainly interspersed for the people in this Quran with every [kind of] parable.
ما بدون شک انواع مثل ها را در این قران برای مردم پراکندیم.
�وَلَقَدْ صَرَّفْنَا فِی هَٰذَا الْقُرْآنِ لِلنَّاسِ مِنْ کُلِّ مَثَلٍ�
be interspersed with sth: پر شده از یه چیزی
spread
آمیختن و ترکیب شدن با چیز ( های ) دیگری به تناوب
قطع کردن یا شدن the debate was interspersed by angry exchange

بپرس