interspace

/ɪnˈtɜːspeɪs//ɪnˈtɜːspeɪs/

معنی: فاصله، فرجه، مدت، فاصله بین دو چیز، فاصله دار کردن
معانی دیگر: فاصله ی میان دو چیز را پر کردن، (فاصله یا فضای میان دو چیز) میانجای، دورجای، (نگارش و چاپ و غیره) فاصله گذاشتن

جمله های نمونه

1. A way of promptly repairing mesh interspace and mesh width during the course of assembling bevel gear is introduced.
[ترجمه گوگل]روشی برای تعمیر سریع فضای بین مش و عرض مش در طول دوره مونتاژ چرخ دنده اریب معرفی شده است
[ترجمه ترگمان]یک روش تعمیر سریع مش interspace و عرض شبکه در طول دوره مونتاژ تجهیزات bevel معرفی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He began to interspace his visits.
[ترجمه گوگل]او شروع کرد به بازدیدهای خود بین فضاها
[ترجمه ترگمان]شروع به دیدن دیدارهای خود کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Please note there is 1 - 5 mm interspace of each piece to adjust.
[ترجمه گوگل]لطفا توجه داشته باشید که 1 تا 5 میلی متر فضای بین هر قطعه برای تنظیم وجود دارد
[ترجمه ترگمان]لطفا توجه داشته باشید که یک - ۵ میلی متر مکعب از هر قطعه برای تنظیم کردن وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Objective:To study the clinical value of the fifth interspace (internal carotid artery upper interspace) by pterion approach for removing sellar tumor.
[ترجمه گوگل]هدف: مطالعه ارزش بالینی پنجمین فضای بین‌فضا (بین‌فضای فوقانی شریان کاروتید داخلی) با رویکرد پتریون برای برداشتن تومور سلار
[ترجمه ترگمان]هدف: برای مطالعه ارزش بالینی پنجمین interspace (سرخرگ carotid داخلی)با رویکرد pterion برای از بین بردن تومور sellar
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Finally, it is pointed out that interspace can be prevented by control of the height of pouring, adjustment of the construction order, and improvement of the quality of roller compaction.
[ترجمه گوگل]در پایان خاطرنشان می شود که با کنترل ارتفاع ریختن، تنظیم ترتیب ساخت و بهبود کیفیت تراکم غلتک می توان از فضاهای بینابینی جلوگیری کرد
[ترجمه ترگمان]در نهایت، نشان داده می شود که interspace می تواند با کنترل ارتفاع ریختن، تنظیم نظم ساخت وساز، و بهبود کیفیت فشرده سازی صداها جلوگیری شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Mortar theory assumes that asphalt mixture is a dispersed system of multilevel interspace reticulate structure.
[ترجمه گوگل]تئوری ملات فرض می کند که مخلوط آسفالتی یک سیستم پراکنده از ساختار شبکه بین فضایی چند سطحی است
[ترجمه ترگمان]نظریه Mortar فرض می کند که مخلوط آسفالت یک سیستم پراکنده از ساختار چند سطحی چند سطحی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Go all through the unorganized points and distributea small interspace box according to its three coordinates.
[ترجمه گوگل]تمام نقاط ناسازمان را طی کنید و یک جعبه فضایی کوچک را با توجه به سه مختصات آن توزیع کنید
[ترجمه ترگمان]با توجه به سه مختصات خود تمام نقاط unorganized و جعبه interspace کوچک را بررسی کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. In the project of cross-under the highway with pipe roof and culvert box method, the interspace between culvert box and pipe roof is limited by several factors.
[ترجمه گوگل]در پروژه کراس زیر بزرگراه با سقف لوله و به روش کاولورت باکس، فضای میانی بین کولور باکس و سقف لوله توسط عوامل متعددی محدود می شود
[ترجمه ترگمان]در پروژه عبور از بزرگراه با سقف لوله و روش box کانال، پلی که بین جعبه و سقف کانال قرار دارد توسط چندین عامل محدود شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Tess sat up in bed, lost in a vague interspace between a dream and this information.
[ترجمه گوگل]تس روی تخت نشست و در فضایی مبهم بین یک رویا و این اطلاعات گم شد
[ترجمه ترگمان]تس روی تخت نشست، در میان خوابی گنگ و مبهم بین خواب و این اطلاعات گم شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Objective To study the microsurgical anatomy of the anterior clinoid process and the clinoid process interspace, and provide anatomical basis for operative approach.
[ترجمه گوگل]هدف مطالعه آناتومی میکروجراحی فرآیند کلینوئید قدامی و فضای بین فرآیند کلینوئید، و ارائه مبنای آناتومیکی برای رویکرد جراحی
[ترجمه ترگمان]هدف مطالعه آناتومی microsurgical فرآیند clinoid قدامی و فرآیند clinoid interspace، و مبنای تشریحی برای رویکرد عملی را ارایه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This book has unfolded the millennium latter mammoth humanity interspace epic poem!
[ترجمه گوگل]این کتاب شعر حماسی بین فضایی انسانیت ماموت هزاره اخیر را باز کرده است!
[ترجمه ترگمان]این کتاب هزار و پانصد ساله را به شعر حماسی بشری باز کرده است!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. After this book has unfolded a millennium mammoth human interspace epic poem!
[ترجمه گوگل]پس از این که این کتاب یک شعر حماسی بین فضایی انسان ماموت هزار ساله را باز کرد!
[ترجمه ترگمان]بعد از این که این کتاب یک حماسه ساخته شده از انسان حماسی به نام حماسه epic را باز کرد!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. After breast glandectomy was completed, silica gel prosthesis was put into the interspace behind ectopectoralis.
[ترجمه گوگل]پس از تکمیل غدد سینه، پروتز سیلیکاژل در فضای بین پشت اکتوپکتورالیس قرار داده شد
[ترجمه ترگمان]بعد از تکمیل glandectomy پستان، دست مصنوعی ژل سیلیکا در the پشت ectopectoralis قرار داده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I hope me become wind which shuttles in the interspace of pneuma . In this way, I have no tears.
[ترجمه گوگل]امیدوارم بادی شوم که در فضای میانی پنوما می چرخد اینجوری اشکی ندارم
[ترجمه ترگمان]امیدوارم که در the of شاتل را به باد بدهم از این طرف هیچ اشکی در کار نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

فاصله (اسم)
distance, interval, hiatus, interruption, space, intermittence, blank, spacing, timeout, interspace, interlude, discontinuity, interim, interregnum, interstice, lacuna

فرجه (اسم)
break, interval, value, period, hole, slot, respite, interspace, slit

مدت (اسم)
interval, life, outage, tract, length, time, period, term, stretch, patch, interspace, duration, usance

فاصله بین دو چیز (اسم)
interspace

فاصله دار کردن (فعل)
interspace

تخصصی

[ریاضیات] جداساختن، فاصله، حائل

انگلیسی به انگلیسی

• space between two things, distance between two things; intermission, pause, interval
put space between; fill a space between

پیشنهاد کاربران

بپرس