interrogatively


ازراه پرسش، بشکل پرسش، بطور پرسش، بطریق استفهام

جمله های نمونه

1. They all looked at him, Dalziel interrogatively, Antony hopefully, Connon fearfully.
[ترجمه گوگل]همه به او نگاه کردند، دالزیل بازجویی، آنتونی امیدوارانه، کانن با ترس
[ترجمه ترگمان]همه به او نگاه کردند، با لحنی Dalziel، و با ترس و لرز به او می نگریستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I looked at one of the guides interrogatively.
[ترجمه گوگل]با بازجویی به یکی از راهنماها نگاه کردم
[ترجمه ترگمان]بار دیگر به یکی از راهنمایان نگاه کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He whined interrogatively and my father patted his head.
[ترجمه گوگل]بازجویانه ناله کرد و پدرم دستی به سرش زد
[ترجمه ترگمان]او بار دیگر زوزه کشید و پدرم سر او را نوازش کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. "Really?"Su's space pulls to interrogatively looking at Zhao tie Zhu.
[ترجمه گوگل]"واقعا؟" فضای سو به سمت ژائو کراوات ژو نگاه می کند
[ترجمه ترگمان]واقعا؟ \" فضای سو \"به طور interrogatively به\" ژائو tie ژو \" نگاه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Treating should living to interrogatively see late Ao minister is several eyes, turn round an inside the alignment.
[ترجمه گوگل]درمان باید زندگی به بازجویی دیدن اواخر Ao وزیر است چند چشم، دور یک داخل تراز
[ترجمه ترگمان]اضافه کردن به زندگی باید به طور interrogatively شاهد این باشد که وزیر Ao اخیر چندین چشم دارد که به دور هم تراز هم جمع می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Zhang Fei saw also stand on the doorway in the classroom full person, is not interrogatively said by ground.
[ترجمه گوگل]ژانگ فی را دیدم نیز در درگاه در کلاس درس ایستاده فرد کامل است، به صورت بازجویی توسط زمین گفت
[ترجمه ترگمان]ژانگ Fei نیز به طور کامل در آستانه در کلاس حاضر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• in the form of a question; in an interrogative manner

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : interrogate
✅️ اسم ( noun ) : interrogation / interrogative / interrogator / interrogatory
✅️ صفت ( adjective ) : interrogative / interrogatory
✅️ قید ( adverb ) : interrogatively

بپرس