• : تعریف: the act or an instance of interrogating or of being interrogated. • مشابه: examination
جمله های نمونه
1. the interrogation of witnesses
بازجویی شاهدها
2. The interrogation was conducted by senior police officers.
[ترجمه گوگل]این بازجویی توسط افسران ارشد پلیس انجام شد [ترجمه ترگمان]بازجویی توسط افسران ارشد پلیس انجام شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Under interrogation, he refused to say anything at first.
[ترجمه ali tvs7] در حین بازجویی - ابتدا حاضر به گفتن چیزی نشد
|
[ترجمه گوگل]در بازجویی، ابتدا حاضر به گفتن چیزی نشد [ترجمه ترگمان]اول از همه، او نمی خواست چیزی بگوید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The prisoner gave way under interrogation.
[ترجمه گوگل]زندانی در بازجویی تسلیم شد [ترجمه ترگمان]زندانی راه خود را پیش گرفت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. One by one they were taken for interrogation.
[ترجمه گوگل]یکی یکی برای بازجویی بردند [ترجمه ترگمان]یکی از آن ها را برای بازجویی دستگیر کردند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The committee has no power of interrogation.
[ترجمه گوگل]کمیته قدرت بازجویی ندارد [ترجمه ترگمان]کمیته هیچ قدرتی برای بازجویی نداره [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. He cracked under interrogation and confessed.
[ترجمه گوگل]او در بازجویی کرک کرد و اعتراف کرد [ترجمه ترگمان]به زیر بازجویی رفت و اعتراف کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. It was a classic of interrogation: first the bully, then the kind one who offers sympathy.
[ترجمه گوگل]این یک بازجویی کلاسیک بود: اول قلدر، سپس مهربانی که ابراز همدردی می کند [ترجمه ترگمان]این یک روش کلاسیک برای بازجویی بود: ابتدا فرد زورگو، سپس آن کسی که همدردی می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. He confessed after four days under interrogation.
[ترجمه گوگل]او پس از چهار روز بازجویی اعتراف کرد [ترجمه ترگمان]بعد از چهار روز بازجویی اعتراف کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The desire to persist in interrogation is a valid reason for keeping a suspect in custody for thirty-six hours and indeed beyond.
[ترجمه گوگل]تمایل به اصرار در بازجویی دلیل موجهی برای نگهداری مظنون به مدت سی و شش ساعت و در واقع بیشتر از آن است [ترجمه ترگمان]تمایل به پافشاری در بازجویی دلیل معتبری برای نگه داشتن مظنون در بازداشت به مدت سی و شش ساعت و در واقع فراتر از آن است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. He knew their conversation had become interrogation and he would need all his wits about him.
[ترجمه گوگل]او میدانست که مکالمه آنها تبدیل به بازجویی شده است و به تمام هوش خود در مورد او نیاز دارد [ترجمه ترگمان]او می دانست که گفتگوی آن ها به صورت بازجویی درآمده است و او به همه عقل و درایت خود نیاز دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. When she was taken for further interrogation the following day, it was with mixed feelings of anticipation and dread.
[ترجمه گوگل]هنگامی که روز بعد او را برای بازجویی بیشتر بردند، با احساسات آمیخته ای از انتظار و ترس همراه بود [ترجمه ترگمان]روز بعد، هنگامی که برای بازجویی بیشتر آماده می شد، با احساسات آمیخته به انتظار و دلهره بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. He persisted with his interrogation.
[ترجمه گوگل]او به بازجویی خود اصرار کرد [ترجمه ترگمان]او با بازجویی خود پافشاری می کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Under the gloomy strip lighting of a police interrogation cell he might be stripped of his self-possession, and confess.
[ترجمه گوگل]در زیر نور غم انگیز یک سلول بازجویی پلیس ممکن است از او سلب مالکیت شود و اعتراف کند [ترجمه ترگمان]زیر نور تیره یک سلول بازجویی پلیس، ممکن بود از خود دفاع کند و اعتراف کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. They had to go through a long interrogation, and their answers were not found to be satisfactory.
[ترجمه گوگل]آنها باید بازجویی طولانی را پشت سر می گذاشتند و پاسخ آنها رضایت بخش نبود [ترجمه ترگمان]آن ها مجبور بودند از یک بازجویی طولانی عبور کنند، و جواب های آن ها به هیچ وجه رضایت بخش نبود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید