فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )حالات: interrelates, interrelating, interrelated مشتقات: interrelation (n.), interrelationship (n.)
• : تعریف: to place in or come into a shared, mutual, or reciprocal relationship.
- Her moods and her eating habits clearly interrelate.
[ترجمه گوگل] خلق و خوی او و عادات غذایی او به وضوح به هم مرتبط هستند [ترجمه ترگمان] خلق و خوی او و عادات her آشکارا interrelate بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. The body and the mind interrelate.
[ترجمه الهه] جسم و ذهن بهم مرتبط هستند
|
[ترجمه گوگل]بدن و ذهن به هم مرتبط هستند [ترجمه ترگمان]جسم و ذهن interrelate [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Many would say that crime and poverty interrelate/are interrelated .
[ترجمه گوگل]بسیاری می گویند که جنایت و فقر به هم مرتبط هستند/به هم مرتبط هستند [ترجمه ترگمان]بسیاری می گویند که جنایت و فقر به هم مرتبط هستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Theories interrelate individual findings from many single purpose pieces of research.
[ترجمه گوگل]نظریه ها یافته های فردی بسیاری از پژوهش های تک هدفی را به هم مرتبط می کنند [ترجمه ترگمان]تئوری ها یافته های انفرادی بسیاری از بخش های مختلف تحقیقات را مورد بررسی قرار می دهند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. And how did they come to interrelate with one another so as to make possible a coherent, intelligible universe?
[ترجمه گوگل]و چگونه آنها با یکدیگر ارتباط متقابل پیدا کردند تا یک جهان منسجم و قابل فهم را ممکن سازند؟ [ترجمه ترگمان]و چگونه با یکدیگر ارتباط برقرار کردند تا بتوانند یک دنیای منطقی و قابل فهم را بوجود آورند؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Both these factors interrelate with a third major political dilemma: the succession to political leadership.
[ترجمه گوگل]هر دوی این عوامل با سومین معضل سیاسی عمده مرتبط هستند: جانشینی رهبری سیاسی [ترجمه ترگمان]هر دوی این عوامل با یک مشکل بزرگ سیاسی مواجه هستند: جانشینی برای رهبری سیاسی [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. All these parts interrelate, and it is implausible in the extreme to suppose that their interrelation is fortuitous.
[ترجمه گوگل]همه این بخشها به هم مرتبط هستند، و در نهایت غیرقابل قبول است که فرض کنیم ارتباط آنها اتفاقی است [ترجمه ترگمان]همه این بخش ها غیر منطقی است و بعید است تصور کنیم که این رابطه متقابل تصادفی باشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Many would say that crime and poverty interrelate / are interrelated ( with one another ).
[ترجمه گوگل]بسیاری می گویند که جنایت و فقر به هم مرتبط هستند / با یکدیگر مرتبط هستند [ترجمه ترگمان]بسیاری می گویند که جنایت و فقر به هم مرتبط هستند (با یکدیگر) [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Reductionism and reduction method not only interrelate each other but also have essential differences.
[ترجمه گوگل]تقلیل گرایی و روش کاهش نه تنها به یکدیگر مرتبط هستند، بلکه تفاوت های اساسی نیز دارند [ترجمه ترگمان]روش کاهش و کاهش نه تنها با یکدیگر مقایسه می شوند بلکه تفاوت های اساسی نیز دارند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Successful MNCs eventurely must learn how to interrelate their subsidiaries with the parent company.
[ترجمه گوگل]شرکت های چند ملیتی موفق در نهایت باید یاد بگیرند که چگونه شرکت های تابعه خود را با شرکت مادر مرتبط کنند [ترجمه ترگمان]شرکت های چندملیتی eventurely باید یاد بگیرند چطور شرکت های تابعه خود را با شرکت اصلی ادغام کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. I cannot interrelate these two events.
[ترجمه گوگل]من نمی توانم این دو رویداد را به هم مرتبط کنم [ترجمه ترگمان]من نمی توانم این دو را تحمل کنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Teachers interrelate ideas and information within and across curricular areas to extend students'understanding.
[ترجمه گوگل]معلمان ایده ها و اطلاعات را در داخل و در سراسر حوزه های درسی به هم پیوند می دهند تا درک دانش آموزان را گسترش دهند [ترجمه ترگمان]معلمان ایده ها و اطلاعات را در داخل و در سراسر نواحی curricular به اشتراک می گذارند تا درک دانش آموزان را گسترش دهند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Use your background, experience, and knowledge to interrelate your subject matter.
[ترجمه گوگل]از پیشینه، تجربه و دانش خود برای مرتبط کردن موضوع خود استفاده کنید [ترجمه ترگمان]از پس زمینه، تجربه و دانش خود برای حل مساله سوژه خود استفاده کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Affection, and intellect should interrelate, influence and restrict each other.
[ترجمه گوگل]عاطفه و عقل باید با هم ارتباط داشته باشند، بر یکدیگر تأثیر بگذارند و محدود کنند [ترجمه ترگمان]عقل و هوش باید به یکدیگر نفوذ کنند، نفوذ کنند و یکدیگر را محدود سازند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. We will be discussing how the interests of state, parent and child interrelate.
[ترجمه گوگل]ما در مورد چگونگی ارتباط بین منافع دولت، والدین و فرزند بحث خواهیم کرد [ترجمه ترگمان]ما در حال بحث در مورد چگونگی منافع دولت، والدین و کودکان هستیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
انگلیسی به انگلیسی
• cause to relate one to another, interconnect, interdepend; be mutually connected if two or more things interrelate or are interrelated, there is a connection between them and they have an effect on one another; a formal word.
پیشنهاد کاربران
۱. به هم مربوط بودن. با هم ارتباط داشتن. به یکدیگر بستگی داشتن ۲. به هم مربوط ساختن مثال: They say fanaticism and ignorance are interrelated. آنها می گویند تعصب و نادانی با هم رابطه دارند.