interregnum

/ˌɪntərˈreɡnəm//ˌɪntəˈreɡnəm/

معنی: فاصله، فترت، دوره حکومت موقتی
معانی دیگر: دوران میان پادشاهی (دوران بی پادشاهی در میان سلطنت دو نفر)، دوران فترت، دوران فروهشتگی، تعلیق (اندروایی) دولت، فاصله میان دوره یک سلطنت با دوره دیگر

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: interregna, interregnums
مشتقات: interregnal (adj.)
(1) تعریف: the interval between the end of one reign or regime and the start of another.

(2) تعریف: any period when a state is without a ruler or when the usual functions of government are suspended.

(3) تعریف: any interruption, pause, or gap in the continuity of something.
مشابه: interval

جمله های نمونه

1. Before the end of the Interregnum he had amassed a modest fortune and had begun styling himself gentleman.
[ترجمه گوگل]او قبل از پایان دوره اینتررگنوم ثروت اندکی به دست آورده بود و شروع به نجیب نمایی برای خود کرده بود
[ترجمه ترگمان]قبل از پایان ترم، ثروت modest را جمع کرده بود و خود را یک جنتلمن تشکیل داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The interregnum produced by the King's removal facilitated a sudden and dramatic resurgence of the Whigs.
[ترجمه گوگل]دوره میان سلطنتی که توسط برکناری پادشاه ایجاد شد، تجدید حیات ناگهانی و چشمگیر ویگ ها را تسهیل کرد
[ترجمه ترگمان]فترتی که شاه پدید آورده بود باعث رونق مجدد ویگها شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He shared Clifford's concern about the interregnum.
[ترجمه گوگل]او نگرانی کلیفورد را در مورد سلطنت مشترک داشت
[ترجمه ترگمان]او نگرانی کلی فورد را در مورد فترت در نظر گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. No one in the interregnum seemed to feel final responsibility, and so matters drifted along.
[ترجمه گوگل]به نظر می‌رسید که هیچ‌کس در دوره بین‌السلطنه مسئولیت نهایی را احساس نمی‌کند، و به همین دلیل، مسائل پیش رفت
[ترجمه ترگمان]چنین به نظر می رسید که هیچ کسی نیز چنین مسئولیتی را احساس نمی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Fear intensified during the interregnum between Herbert Hoover and Franklin D.
[ترجمه گوگل]ترس در دوران میانسلطنت بین هربرت هوور و فرانکلین دی تشدید شد
[ترجمه ترگمان]ترس در دوران فترت بین هربرت هوور و فرانکلین دی تشدید شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. There is no interregnum between the death of one sovereign and the accession of the next.
[ترجمه گوگل]بین مرگ یکی از حاکمان و الحاق حاکم بعدی هیچ فاصله ای وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]بین مرگ یک پادشاه و جلوس بر تخت سلطنت بعدی وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The Special Group itself was infected with interregnum uncertainties.
[ترجمه گوگل]خود گروه ویژه به عدم قطعیت های بین سلطنتی آلوده شده بود
[ترجمه ترگمان]گروه ویژه نیز به تعیین عدم قطعیت ها مرتبط بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. His plan a shortened interregnum never saw the light of day.
[ترجمه گوگل]طرح او برای یک دوره میان سلطنتی کوتاه هرگز روشن نشد
[ترجمه ترگمان]نقشه وی کاهش یافته بود، زیرا حکومت موقت هرگز روشنایی روز را ندید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Robinson spent the years of the civil war and Interregnum building up business interests and achieving prominence in City politics.
[ترجمه گوگل]رابینسون سال‌های جنگ داخلی و Interregnum را صرف ایجاد منافع تجاری و دستیابی به شهرت در سیاست شهر کرد
[ترجمه ترگمان]رابینسون سال ها جنگ داخلی و ایجاد منافع تجاری و کسب شهرت در سیاست شهر را گذراند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. We write as partners in a practice which is presently enduring a three month interregnum.
[ترجمه گوگل]ما به عنوان شریک در تمرینی می نویسیم که در حال حاضر یک دوره سه ماهه را پشت سر می گذارد
[ترجمه ترگمان]ما به عنوان شریک در عمل می نویسیم که در حال حاضر یک دوره موقتی را تحمل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. This rapidly changing eighteenth-century upper class reaped the rewards of the political settlement hard-won in 1688 after civil war and the interregnum.
[ترجمه گوگل]این طبقه بالای قرن هجدهم که به سرعت در حال تغییر بود، پاداش های حل و فصل سیاسی را که به سختی در سال 1688 پس از جنگ داخلی و سلطنت بین الملل به دست آمد، درو کرد
[ترجمه ترگمان]این طبقه بالاتر از قرن هجدهم در سال ۱۶۸۸ پس از جنگ داخلی و فترت، به پاداش سازش سیاسی به سختی شکست خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

فاصله (اسم)
distance, interval, hiatus, interruption, space, intermittence, blank, spacing, timeout, interspace, interlude, discontinuity, interim, interregnum, interstice, lacuna

فترت (اسم)
interval, weakness, recess, interregnum

دوره حکومت موقتی (اسم)
interregnum

تخصصی

[حقوق] فترت

انگلیسی به انگلیسی

• period of time between the end of one king's rule and the beginning of the next, time when a country has no ruler or official government; freedom from some authority; pause, interval
an interregnum is the period between the end of one ruler's reign and the beginning of the next ruler's reign.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: A period between two reigns or regimes ⏳
🔍 مترادف: Interval
✅ مثال: The country experienced a brief interregnum after the king's death and before the coronation of the new ruler
فترت
برزخ
بلاتکلیفی

بپرس