interpretation

/ˌɪnˌtərprəˈteɪʃn̩//ɪnˌtɜːprɪˈteɪʃn̩/

معنی: شرح، تفسیر، بیان، تعبیر، ترجمه
معانی دیگر: توضیح، گزاره، سفرنگ، ترجمان، برداشت، وستی، زند، ترجمه (شفاهی)، برگردان، نورند، پچوه، (نمایش و موسیقی و غیره) تفسیر و اجرا، ترگمان برداری، (کامپیوتر و غیره: ترجمه ی زبان ماشینی به زبان تراز بالا) ترگمان، مفاد

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act or process of explaining or making clear the meaning of something.
مشابه: construe, definition, explanation, exposition

(2) تعریف: a meaning or explanation put forward.
مشابه: explanation, understanding

(3) تعریف: a rendering of the meaning of music, drama, or the like through performance.
مشابه: rendition, version

(4) تعریف: a translation from one language into another.
مشابه: construe, rendition, version

جمله های نمونه

1. interpretation of the law
تعبیر قانون

2. interpretation clause
(در قراردادها و غیره) ماده ی تفسیری

3. dream interpretation
تعبیر خواب

4. dream interpretation
خوابگزاری،تعبیر خواب

5. simultaneous interpretation
ترجمه ی همزمان

6. a liberal interpretation of the bible
تفسیر آزاد انجیل

7. a narrow interpretation of the law
تفسیر باریک بینانه ای از قانون

8. a pianist's interpretation of this sonata
ترگمان برداری نوازنده ی پیانو از این سوناتا

9. a strained interpretation
یک تفسیر تحریف شده

10. a strict interpretation of this poem
یک برداشت دقیق از این شعر

11. the doctor's interpretation of the symptoms of a disease
تفسیر نشانه های بیماری توسط دکتر

12. precision and tact of interpretation
دقت و ظرافت تفسیر

13. his poetry does not easily yield itself to interpretation
شعر او به آسانی قابل تفسیر نیست.

14. he got his point across by way of illustration and interpretation
او از راه توضیح و تفسیر نکته ی خود را رساند.

15. Language interpretation is the whole point of the act of reading.
[ترجمه گوگل]تفسیر زبانی، تمام نکته عمل خواندن است
[ترجمه ترگمان]تفسیر زبان تنها نقطه از عمل خواندن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. It was regarded as a very narrow interpretation of the law.
[ترجمه گوگل]این به عنوان یک تفسیر بسیار محدود از قانون در نظر گرفته شد
[ترجمه ترگمان]این امر تفسیر بسیار باریکی از قانون محسوب می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. The rules are vague and open to interpretation.
[ترجمه گوگل]قوانین مبهم و قابل تفسیر هستند
[ترجمه ترگمان]قوانین مبهم و باز برای تفسیر هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Although strictly illogical, Martin's interpretation of this paradox seems the best.
[ترجمه گوگل]اگرچه به شدت غیرمنطقی است، اما تفسیر مارتین از این پارادوکس بهترین به نظر می رسد
[ترجمه ترگمان]اما تفسیر مارتین از این پارادوکس به شدت غیر منطقی به نظر می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. His interpretation of the poem is open to dispute.
[ترجمه گوگل]تفسیر او از شعر محل مناقشه است
[ترجمه ترگمان]تفسیر او از شعر برای بحث باز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. He would be found guilty under a strict interpretation of the law.
[ترجمه گوگل]او بر اساس تفسیر دقیق قانون مجرم شناخته می شود
[ترجمه ترگمان]او در زیر یک تفسیر سختگیرانه از این قانون مجرم شناخته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. Division arose over the interpretation of the idea.
[ترجمه گوگل]اختلاف بر سر تفسیر این ایده به وجود آمد
[ترجمه ترگمان]واحد از طریق تفسیر این ایده از بین رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. His statement is susceptible of another interpretation.
[ترجمه گوگل]گفته او مستعد تفسیر دیگری است
[ترجمه ترگمان]بیانیه او نسبت به تفسیر دیگری حساس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

شرح (اسم)
treatise, circumstance, account, story, description, explanation, exposition, statement, narrative, tale, innuendo, gloss, interpretation, presentment, relation, recitation, sketch, delineation, legend, footnote, geography

تفسیر (اسم)
explanation, exposition, gloss, comment, annotation, interpretation, commentary, exegesis, translation, paraphrase, version, rendition, rendering

بیان (اسم)
pronunciation, explanation, exposition, statement, declaration, display, quotation, remark, presentation, interpretation, mouth, presentment, averment, expression, lip, recitation, diction, wording, locution, say-so

تعبیر (اسم)
explanation, comment, interpretation, phrase, hermeneutics

ترجمه (اسم)
interpretation, translation, version, rendition

تخصصی

[کامپیوتر] تفسیر، ترجمه .
[فوتبال] شرح-تفسیر
[صنعت] شرح، بیان، تفسیر
[ریاضیات] تعبیر، شرح، تفسیر

انگلیسی به انگلیسی

• explanation, elucidation; oral translation from one language to another; particular dramatic rendition of a character; way in which something can be interpreted, meaning
an interpretation of something is an explanation of what it means, often one of several different explanations.
a performer's interpretation of a piece of music or a dance is the particular way in which they choose to perform it.

پیشنهاد کاربران

اصغرآقا دوقلو داره : )
تفسیر
مثال: There are different interpretations of the poem's meaning.
تفسیرهای مختلفی از معنی شعر وجود دارد.
تفسیر، شرح
✅برداشت - تعبیر ( از یک مطلب یا موضوع )
. e. g
Under general supervision, applies knowledge of Halliburton Cased Hole Wireline Technologies to independently provide basic services and tool operation to customers at the well site. Applies engineering, mechanical and geological principals to articulate basic data interpretations and mechanical constructs to clients from proprietary software and learns to coach clients through various drilling and completion scenarios
...
[مشاهده متن کامل]

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : interpret
✅️ اسم ( noun ) : interpretation / interpreter
✅️ صفت ( adjective ) : interpretable / interpretative / interpretive
✅️ قید ( adverb ) : interpretively
اصغرآقا از ۴سالگی زبان خونده ولی ایکاش یه کم نگارش فارسی هم بلد بود. کشت ما رو با این همه ی و ک
( پزشکی ) تفسیر
Interpretation of radiographic images
ترجمه شفاهی
interpretation ( رایانه و فنّاوری اطلاعات )
واژه مصوب: تفسیر 2
تعریف: فرایند ترجمه و اجرای خط به خط ( یک خط در هر مرحله ) گزاره‏های زبان مبدأ
برداشت
interpretation ( noun ) = تفسیر، شرح، توضیح/برداشت، تعبیر/اجرا/ترجمه/مفاد
dream interpretation = تعبیر خواب
law interpretation = تفسیر قانون
examples:
1 - modern interpretation of ‘King Lear’
...
[مشاهده متن کامل]

تفسیری نوین از نمایش "شاه لیر"
2 - It is difficult for many people to accept a literal interpretation of the Bible.
برای بسیاری از مردم دشوار است که تفسیر لغوی ( تحت الفظی ) کتاب مقدس را بپذیرند.
3 - The dispute is based on two widely differing interpretations of the law.
این اختلاف بر اساس دو تفسیر متفاوت از قانون است.
4 - He would be found guilty under a strict interpretation of the law.
او تحت مفاد دقیق قانون مجرم شناخته می شود.
5 - their interpretation of the story generated some interesting discussion.
تفسیر آنها از داستان بحث جالبی به راه انداخت.
6 - Her interpretation of Juliet was one of the best performances I have ever seen.
اجرای او از ژولیت یکی از بهترین اجراهایی بود که تا به حال دیده ام.
7 - Masur’s interpretation of the Brahms symphony was masterful.
اجرای ماسور از سمفونی برامز استادانه بود.

اجرای مجدد ( موسیقی )
تعبیر
معنی این کلمه تفسیر است، اما تفسیر در حسابداری عبارت است از توضیح استانداردهای حسابداری. تفسیر حسابداری توسط گروه های استانداردهای حسابداری، مانند هیات تدوین استاندارد حسابداری مال ( FASB ) ، انجمن حسابداران
...
[مشاهده متن کامل]
رسمی آمریکا ( AICPA ) یا هیات استانداردهای بین المللی حسابداری ( IASB ) صادر می شود. تفسیرها معمولاً الزام آور نیستند، بلکه بهترین اقدامات را تشریح می کنند و توضیح بیشتری می دهند.

دیدید مثلا ی گروه موسیقی میاد ی اهنگ کلاسیک رو کاور میکنه ؛اونوقت شما ک شنونده هستید با این کاور جدید بیشتر از اهنگ اصلی حال میکنید !
خب این به چی برمیگرده ؟ به Interpretation اون گروه موسیقی بر میگرده !
( به عنوان کسی ک از 4 سالگی زبان خونده ی توصیه دوستانه دارم :
معنی ترجمه شده کلمات رو حفظ نکنید !
داستان کلمه رو بفهمید !
ارادتنمد شما ! )
?The act of interpreting ( an explanation or understanding of sth ) : What's your interpretation of the law
برداشت
تفصیر
برداشت ( از یک موضوع )
هو
تاویل ، تفسیر به رای ، هرمنوتیک.
تفسیر
[ناوبری] خواندن نقشه دریایی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٠)

بپرس