interposition

/ˌɪntəpəˈzɪʃn̩//ˌɪntəpəˈzɪʃn̩/

معنی: وساطت، دخالت، مداخله، میانه گیری
معانی دیگر: میان گذاری، درون گذاری، قطع حرف دیگری، مطرح سازی، فضولی، پا میان گذاری، چیزی که در میان چیزهای دیگر گذارند

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act or an instance of interposing.
مشابه: introduction

(2) تعریف: the state of being interposed.

(3) تعریف: that which is interposed.

جمله های نمونه

1. The ectopectoralis musculocutaneous flap and colon interposition are and safe stuffs andthe hypoph aryngoesophageal stenosis.
[ترجمه گوگل]فلپ عضلانی اکتوپکتورالیس و اینترپوزیشن کولون مواد ایمن و تنگی آرنگو مری هیپوف هستند
[ترجمه ترگمان]The ectopectoralis و interposition colon stuffs و stuffs safe و hypoph aryngoesophageal stenosis هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Tension - free, multilayered closure with tissue interposition ( as needed ) results in a greater than 95 % success rate.
[ترجمه گوگل]بسته شدن بدون کشش و چند لایه با تداخل بافتی (در صورت نیاز) باعث موفقیت بیش از 95 درصد می شود
[ترجمه ترگمان]بسته شدن تنش - بدون تنش، بسته شدن چند لایه با بافت interposition (همان طور که مورد نیاز است)منجر به نرخ موفقیت ۹۵ درصدی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Acting or occurring without the interposition of another agency or object; direct.
[ترجمه گوگل]عمل یا وقوع بدون دخالت عامل یا شی دیگری؛ مستقیم
[ترجمه ترگمان]عمل کردن یا اتفاق افتادن بدون دخالت آژانس یا موضوع دیگر؛ مستقیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Objective : To discuss clinic nursing of using interposition embolism skill to cure hypersplenism.
[ترجمه گوگل]هدف: بحث پرستاری کلینیک در مورد استفاده از مهارت آمبولی اینترپوزیشن برای درمان هایپرسپلنیسم
[ترجمه ترگمان]هدف: بحث در مورد پرستاری در کلینیک با استفاده از مهارت embolism برای درمان hypersplenism
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. A prosthetic device for interposition in a space left by one or more excised vertebral posterior structures.
[ترجمه گوگل]یک وسیله مصنوعی برای قرارگیری در فضایی که توسط یک یا چند ساختار خلفی مهره‌ای بریده شده باقی می‌ماند
[ترجمه ترگمان]یک دستگاه مصنوعی برای interposition در فضایی که توسط یک یا چند ستون مهره پشتی به جا مانده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Objective:To investigate the effects of anteroposterior cricoid split interposition grafting on children with laryngotracheal stenosis.
[ترجمه گوگل]هدف: بررسی اثرات پیوند اینترپوزیشن تقسیم کریکوئید قدامی خلفی بر کودکان مبتلا به تنگی حنجره
[ترجمه ترگمان]هدف: بررسی اثرات anteroposterior cricoid بر روی کودکان با laryngotracheal stenosis
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Conclusion U-shaped jejunal pouch interposition can increase postoperative body weight, improve nutritional status and quality of life, and prevent RE after proximal gastrectomy.
[ترجمه گوگل]نتیجه‌گیری اینترپوزیشن کیسه ژژونال U شکل می‌تواند وزن بدن بعد از عمل را افزایش دهد، وضعیت تغذیه و کیفیت زندگی را بهبود بخشد و از RE بعد از گاسترکتومی پروگزیمال جلوگیری کند
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری کیسه jejunal U شکل interposition می تواند وزن بدن را افزایش داده، وضعیت تغذیه و کیفیت زندگی را بهبود بخشد و از بازگشت به gastrectomy مجاور آن جلوگیری کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Intervention means the interposition on some relations or mechanisms by outside force.
[ترجمه گوگل]مداخله به معنای دخالت در برخی روابط یا مکانیسم ها توسط نیروی بیرونی است
[ترجمه ترگمان]مداخله به معنی دخالت در برخی روابط یا مکانیسم های خارجی توسط نیروهای خارجی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This paper presents a simple universal efficient interposition checking algorithm.
[ترجمه گوگل]این مقاله یک الگوریتم ساده و کارآمد برای بررسی میان‌جایگاه ارائه می‌کند
[ترجمه ترگمان]این مقاله یک الگوریتم کنترل interposition عمومی ساده را ارایه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Objective To review operative experiences of colon interposition for caustic stricture of esophagus.
[ترجمه گوگل]هدف بررسی تجارب عمل جراحی اینترپوزیشن کولون برای تنگی سوزاننده مری
[ترجمه ترگمان]هدف بررسی تجارب عملکردی of برای stricture تند مری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Penalty interposition should be taken when the tort of intellectual property is very serious and endanger the society and mere civil adjudgement and administrative disposal are not enough.
[ترجمه گوگل]تعزیرات زمانی باید اعمال شود که جرم مالکیت معنوی بسیار جدی باشد و جامعه را به خطر بیندازد و صرف قضاوت مدنی و تصرف اداری کافی نباشد
[ترجمه ترگمان]مجازات اعدام باید زمانی صورت گیرد که زیان مالکیت فکری بسیار جدی بوده و جامعه را به خطر اندازد و صرف خدمات داخلی و دفع اجرایی کافی نباشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Objective To study the interposition feasibility of a thoracic duct intervention in treating lymphatic metastasis.
[ترجمه گوگل]هدف مطالعه امکان سنجی مداخله مجرای قفسه سینه در درمان متاستاز لنفاوی
[ترجمه ترگمان]هدف مطالعه امکان سنجی interposition در درمان سرطان غدد لنفاوی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Conclusion Jejunal pouch and interposition reconstruction is the ideal procedure in improving the postoperative symptoms and the quality of life after total gastrectomy.
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری کیسه ژژونال و بازسازی اینترپوزیشن روشی ایده آل برای بهبود علائم بعد از عمل و کیفیت زندگی پس از گاسترکتومی کامل است
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری کیسه Jejunal و بازسازی interposition روش ایده آل در بهبود علایم postoperative و کیفیت زندگی پس از کل gastrectomy است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The Supreme Court in 1960 reaffirmed the federal position on interposition and discounted the legal significance of massive resistance as a tactic.
[ترجمه گوگل]دادگاه عالی در سال 1960 موضع فدرال در مورد مداخله را مجدداً تأیید کرد و اهمیت حقوقی مقاومت گسترده را به عنوان یک تاکتیک نادیده گرفت
[ترجمه ترگمان]دیوان عالی در سال ۱۹۶۰ موضع فدرال در مورد interposition را تایید کرد و اهمیت قانونی مقاومت گسترده را به عنوان یک تاکتیک مورد انتقاد قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

وساطت (اسم)
agency, mediation, intermediary, intercession, intermediacy, interposition

دخالت (اسم)
hand, interposition, interference

مداخله (اسم)
intermediacy, interposition, intervention, intermediation

میانه گیری (اسم)
interposition

انگلیسی به انگلیسی

• act of placing between, insertion; act of placing oneself between, mediation, interference; injection of a remark in the middle of a conversation

پیشنهاد کاربران

میان قرار گیری ، درون قرار گرفتن
090275817906
Dodlddgs no one GBP
Ugfdsxx
GBP of to be a
G of and to 3
King Jr and the
Glad To hear 6
Dodlddgs The first
قرار گرفتن در میان یکدیگر

بپرس