interpenetrate

/ɪntərˈpenɪˌˌtreɪt//ˌɪntəˈpenɪtreɪt/

معنی: از هم گذشتن، در هم نفوذ کردن، نفوذ کردن در
معانی دیگر: (کاملا در چیزی نشت یا نفوذ کردن) در آغشتن، (کاملا) فرا گرفتن، فزون نشت کردن، متقابلا نفوذ کردن، درهم نشت کردن، در هم خلیدن، داخل هم شدن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: interpenetrates, interpenetrating, interpenetrated
(1) تعریف: to penetrate throughout; permeate.
مشابه: penetrate

(2) تعریف: to penetrate (each other).
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: interpenetrable (adj.), interpenetrative (adj.), interpenetration (n.)
• : تعریف: to penetrate each other.

جمله های نمونه

1. Its being is such that all its perfections interpenetrate and are united in one non-dual reality.
[ترجمه گوگل]هستی آن چنان است که تمام کمالاتش در یک واقعیت غیر دوگانه با هم متحد می شوند
[ترجمه ترگمان]وجود آن به گونه ای است که تمام perfections مکمل یکدیگر باشند و در یک واقعیت غیر دوگانه متحد شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Thus, man has these interpenetrating bodies composed of ever-finer material, which are blended together to form the composite entity-man.
[ترجمه گوگل]بنابراین، انسان دارای این اجسام متقابل متشکل از مواد بسیار ریزتر است که با هم ترکیب می‌شوند تا موجودیت-انسان را تشکیل دهند
[ترجمه ترگمان]بنابراین، انسان این بدنه های interpenetrating را دارد که از مواد آرایشی که تا کنون ساخته شده اند، تشکیل شده است، که با هم مخلوط می شوند تا ماهیت ترکیبی را تشکیل دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The territories of two married people interpenetrate a lot.
[ترجمه گوگل]قلمروهای دو فرد متاهل بسیار به هم نفوذ می کنند
[ترجمه ترگمان]دو نفر با هم ازدواج کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Various fields of science and technology interpenetrate to each other.
[ترجمه گوگل]حوزه های مختلف علم و فناوری به یکدیگر نفوذ می کنند
[ترجمه ترگمان]رشته های مختلف علوم و تکنولوژی به هم متصل می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The three components of Deng Xiaoping Theory interpenetrate and push ahead successively, thus instituting a more perfect scientific system.
[ترجمه گوگل]سه مؤلفه نظریه دنگ شیائوپینگ به طور متوالی به هم نفوذ می کنند و به پیش می روند، بنابراین یک سیستم علمی کامل تر را ایجاد می کنند
[ترجمه ترگمان]این سه مولفه از دنگ Xiaoping interpenetrate interpenetrate را به جلو هل می دهد و در نتیجه یک سیستم علمی کامل تر را به وجود می آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Space and time interpenetrate and unify, form a dynamic whole pattern of the theory.
[ترجمه گوگل]فضا و زمان به هم نفوذ می کنند و یکی می شوند و یک الگوی کلی پویا از نظریه را تشکیل می دهند
[ترجمه ترگمان]فضا و زمان یکپارچه و متحد می شوند و یک الگوی کلی پویا از نظریه تشکیل می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Natural time is defined as cycles of creative constants that interpenetrate all the physical universe from our personal bodies to galactic harmonics.
[ترجمه گوگل]زمان طبیعی به عنوان چرخه هایی از ثابت های خلاق تعریف می شود که در تمام جهان فیزیکی از بدن شخصی ما تا هارمونیک های کهکشانی نفوذ می کنند
[ترجمه ترگمان]زمان طبیعی به عنوان چرخه های ثابت creative تعریف می شود که تمام جهان فیزیکی را از بدن فردی ما به harmonics کهکشانی منتقل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Man has three bodies, the physical, the astral and the causal which overlie and interpenetrate each other.
[ترجمه گوگل]انسان دارای سه بدن جسمانی، اختری و علّی است که بر همدیگر نفوذ می کنند
[ترجمه ترگمان]انسان سه بدن دارد، فیزیکی، the و the که همدیگر را overlie و interpenetrate می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The results show that the transverse elongation of the bars produced by the modified forge and upset technique reaches 5% because of the interpenetrate grains and the fiber structures.
[ترجمه گوگل]نتایج نشان می‌دهد که کشیدگی عرضی میله‌های تولید شده با روش اصلاح‌شده فورج و برآمدگی به دلیل وجود دانه‌های متقابل و ساختارهای الیافی به ۵ درصد می‌رسد
[ترجمه ترگمان]نتایج نشان می دهد که طول عرضی میله های تولید شده توسط کوره اصلاح شده و تکنیک واژگون به دلیل دانه های interpenetrate و ساختار الیاف به ۵ % می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Hume's philosophy system embodies the unity of empiricism, scepticism and naturalism which interpenetrate one another.
[ترجمه گوگل]نظام فلسفی هیوم مظهر وحدت تجربه گرایی، شک گرایی و طبیعت گرایی است که در یکدیگر نفوذ می کنند
[ترجمه ترگمان]سیستم فلسفه هیوم، وحدت تجربه گرایی، شکاکیت و طبیعی گرایی را شامل می شود که یکدیگر را تحت تاثیر قرار می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. There is no firm demarcation between dimensions, for they ebb and flow in a wave pattern and interpenetrate each other to a certain degree.
[ترجمه گوگل]هیچ مرزبندی محکمی بین ابعاد وجود ندارد، زیرا آنها در یک الگوی موجی فرو می روند و تا حدی به یکدیگر نفوذ می کنند
[ترجمه ترگمان]هیچ تعیین حدود محکم بین ابعاد وجود ندارد، زیرا آن ها در الگوی موجی جریان و جریان دارند و یکدیگر را به درجه خاصی تنزل می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

از هم گذشتن (فعل)
intercross, interpenetrate

در هم نفوذ کردن (فعل)
interpenetrate

نفوذ کردن در (فعل)
osmose, interpenetrate, penetrate

انگلیسی به انگلیسی

• permeate, pervade; mutually pass through, penetrate each other

پیشنهاد کاربران

بپرس