interpellation

/ɪnˌtɜːrpəˈleɪʃn̩//ɪnˌtɜːpəˈleɪʃn̩/

معنی: استیضاح، باز خواست
معانی دیگر: پرسش رسمی، (در مجلس) بازخواست (از اعضای دولت)

جمله های نمونه

1. Part two. Comparatively study of the interpellation system abroad.
[ترجمه گوگل]بخش دوم مطالعه تطبیقی ​​سیستم استیضاح در خارج از کشور
[ترجمه ترگمان]قسمت دوم در مقایسه با مطالعه سیستم استیضاح در خارج
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. It is the revolution and consummation of interpellation system in our country.
[ترجمه گوگل]انقلاب و به نتیجه رسیدن نظام استیضاح در کشور ماست
[ترجمه ترگمان]این انقلاب و consummation سیستم interpellation در کشور ما است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Some countries have set up procedures for interpellation of maritime liens.
[ترجمه گوگل]برخی از کشورها رویه هایی را برای استیضاح حق دریایی تعیین کرده اند
[ترجمه ترگمان]برخی کشورها رویه هایی را برای استیضاح of دریایی تنظیم کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Facing up to ideology interpellation, the intellectuals always represent the subjective state of themselves in their creative expression.
[ترجمه گوگل]روشنفکران در مواجهه با استیضاح ایدئولوژیک، همواره وضعیت ذهنی خود را در بیان خلاق خود بازنمایی می کنند
[ترجمه ترگمان]در مواجهه با interpellation ایدئولوژی، روشنفکران همیشه حالت ذهنی خود را در بیان خلاقانه خود نشان می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. In this part, first describe the origin and the current situation of interpellation system in our country.
[ترجمه گوگل]در این قسمت ابتدا منشا و وضعیت کنونی نظام استیضاح در کشورمان را شرح دهید
[ترجمه ترگمان]در این بخش، ابتدا منشا و وضعیت فعلی سیستم interpellation در کشورمان را توضیح می دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The feedback included the public opinion influence, the audit, the hearing, the interpellation and the voting. These feedbacks were constraints on the public sectors.
[ترجمه گوگل]بازخوردها شامل نفوذ افکار عمومی، حسابرسی، استماع، استیضاح و رای گیری بود این بازخوردها محدودیت‌هایی برای بخش‌های دولتی بود
[ترجمه ترگمان]بازخورد شامل نفوذ افکار عمومی، حسابرسی، جلسه دادرسی، استیضاح و رای گیری بود این بازخورد در بخش های عمومی محدودیت داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. This article covers four parts: Part one. Its about the basic principle and legal principle of interpellation system.
[ترجمه گوگل]این مقاله شامل چهار بخش است: بخش اول در مورد اصل اساسی و اصل حقوقی نظام استیضاح است
[ترجمه ترگمان]این مقاله چهار بخش را پوشش می دهد: بخش اول آن در مورد اصل اساسی و اصول قانونی این interpellation است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. But, his written commentary has not provided the specific measures, estimated that he will receive therefore congressman's interpellation .
[ترجمه گوگل]اما در تفسیر مکتوب وی تدابیر خاصی ارائه نشده است و تخمین زده می شود که استیضاح نماینده کنگره را دریافت کند
[ترجمه ترگمان]اما، تفسیر کتبی او، معیارهای خاص را ارایه نکرده است، و تخمین زده می شود که او استیضاح نماینده مجلس را دریافت خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. There is a lot of imperfection of the right of admitting retroactively, the right of interpellation and the right of withdrawal in legislations regulations, so they have to be perfected.
[ترجمه گوگل]حق اقرار به ماسبق، حق استیضاح و حق استیضاح در مقررات قوانین بسیار ناقص است، بنابراین باید کامل شود
[ترجمه ترگمان]نقص بسیاری در حق admitting دارد، حق استیضاح و حق کناره گیری در مقررات قانونی، بنابراین باید کامل شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

استیضاح (اسم)
interpellation

باز خواست (اسم)
interpellation

تخصصی

[حقوق] استیضاح، احضاریه (در حقوق انگلیس)، اسقاط تعهد پس از انقضای مدت معین طبق شرایط مندرج در قرارداد

انگلیسی به انگلیسی

• act of formally questioning a government official

پیشنهاد کاربران

اسقاط تعهد پس از انقضای مدت معین
In civil law, interpellation means an act by which a party bound by an agreement declares that s/he is not bound beyond a certain time.
سوال جواب کردن
استیضاح کردن
بازخواست کردن

بپرس