internee

/ˌɪntərˈniː//ˌɪntɜːˈniː/

زندانی جنگ، اسیر جنگی، بازداشت شدگان جنگی، کسیکه در جایی نگاه داشته یا توقیف شود

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: one who is or has been interned.

جمله های نمونه

1. They were officially internees, rather than prisoners, and life, although monotonous and full of deprivation, was not brutal.
[ترجمه گوگل]آنها رسماً به جای زندانی، زندانی بودند، و زندگی اگرچه یکنواخت و پر از محرومیت بود، اما وحشیانه نبود
[ترجمه ترگمان]آن ها به جای زندانیان به طور رسمی internees بودند، و زندگی، هرچند یکنواخت و پر از محرومیت، بی رحم نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Joe and his fellow internees were jubilant.
[ترجمه گوگل]جو و دیگر زندانیانش خوشحال بودند
[ترجمه ترگمان]جو و رفیق his jubilant بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Finally one of the internee chairmen managed to sneak out to issue a protest with the high gendarme officers across town.
[ترجمه گوگل]سرانجام یکی از روسای بازداشت شده موفق شد مخفیانه از آنجا خارج شود و با افسران عالی ژاندارم در سراسر شهر اعتراض کند
[ترجمه ترگمان]در نهایت، یکی از روسای internee موفق شد تا برای صدور اعتراضی به افسران عالی رتبه در سراسر شهر دست به تظاهرات بزند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Like other internees, they lived in hastily built barracks with little privacy or basic comforts.
[ترجمه گوگل]آنها نیز مانند دیگر زندانیان در پادگان هایی که با عجله ساخته شده بودند، زندگی می کردند که دارای حریم خصوصی یا امکانات اولیه کمی بود
[ترجمه ترگمان]مثل آدم های دیگر، با عجله و با آرامش و آسایش زندگی می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He departed with authorisation to release all young internees who were willing to join the Pioneer Corps.
[ترجمه گوگل]او با مجوز برای آزادی همه زندانیان جوانی که مایل به پیوستن به سپاه پیشگام بودند، رفت
[ترجمه ترگمان]او با اجازه بیرون رفت تا همه internees جوان را که مایل بودند به the ملحق شوند، آزاد کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. One who is interned; an internee.
[ترجمه گوگل]کسی که داخل شده است; یک زندانی
[ترجمه ترگمان]کسی که باه اش وارد شده، یه internee
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. One of their demands was for a phased release of internees.
[ترجمه گوگل]یکی از خواسته های آنها آزادی مرحله ای زندانیان بود
[ترجمه ترگمان]یکی از خواسته های آن ها برای آزادسازی مرحله ای internees بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It was a bleak existence, but what struck Joe was how easily he and his fellow internees became accustomed to it.
[ترجمه گوگل]این یک وجود غم انگیز بود، اما چیزی که جو را تحت تأثیر قرار داد این بود که چقدر راحت او و همبستگانش به آن عادت کردند
[ترجمه ترگمان]زندگی غم انگیزی بود، اما چیزی که جو را شگفت زده کرد این بود که او و fellow به چه سادگی به آن عادت کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• person who is imprisoned, person who is confined
an internee is a person who has been imprisoned for political reasons.

پیشنهاد کاربران

بپرس