internecine

/ˌɪnˈtɜːrnəˌsin//ˌɪntəˈniːsaɪn/

معنی: کشتار یکدیگر، کشتار متقابل، قاتل، خونین
معانی دیگر: (کشنده یا مخرب برای هر دو طرف) دوسوکش، دوسو برانداز، دوسو تباهگر(انه)، خانمانسوز، (در اصل) پرکشتار، ویرانگر، تباهگر(انه)

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: destructive to all involved; mutually fatal or ruinous.

(2) تعریف: of or pertaining to conflict, discord, or struggle within a group.

- Competition for the nation's mineral resources has led to internecine war between tribal groups.
[ترجمه گوگل] رقابت بر سر منابع معدنی کشور به جنگ داخلی بین گروه های قبیله ای منجر شده است
[ترجمه ترگمان] رقابت برای منابع معدنی کشور منجر به آدم کشی در میان گروه های قبیله ای شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. an internecine war that had no winner
جنگ دو سو ویرانگری که برنده نداشت

2. To try to cut down on internecine warfare, Mr Florio oversaw annual meetings at which he encouraged publishers to work together.
[ترجمه گوگل]برای تلاش برای کاهش جنگ داخلی، آقای فلوریو بر جلسات سالانه نظارت داشت که در آن ناشران را تشویق به همکاری با یکدیگر می کرد
[ترجمه ترگمان]آقای Florio در تلاش برای کاهش جنگ داخلی، جلسات سالانه ای را که با آن ها ناشران را تشویق به کار با یکدیگر می کرد، نظارت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. But as we contemplate these bitter internecine struggles we should not be too unsympathetic or complacent.
[ترجمه گوگل]اما وقتی به این مبارزات تلخ درونی فکر می‌کنیم، نباید خیلی بی‌همدل یا از خود راضی باشیم
[ترجمه ترگمان]اما هنگامی که ما به این مبارزات تلخ و دردناک فکر می کنیم، نباید بیش از حد بی تفاوت باشیم و یا خشنود باشیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It is engaged in internecine warfare over the general provision of indemnity insurance for investors.
[ترجمه گوگل]این شرکت درگیر جنگ داخلی بر سر ارائه کلی بیمه غرامت برای سرمایه گذاران است
[ترجمه ترگمان]این کشور در حال جنگ خونینی بر سر تامین عمومی بیمه غرامت برای سرمایه گذاران است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The internecine struggles over budgeting between the services is as intense as the battles between defence and social welfare programmes.
[ترجمه گوگل]کشمکش های داخلی بر سر بودجه بندی بین خدمات به همان شدتی است که جنگ بین برنامه های دفاعی و رفاه اجتماعی
[ترجمه ترگمان]کشتار و آدم کشی ناشی از بودجه بین خدمات تاحد زیادی به دلیل نبرده ای بین برنامه های رفاه اجتماعی و رفاه اجتماعی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The Babylonian story begins with an internecine battle between the gods of the sweet and salt-water oceans and their offspring.
[ترجمه گوگل]داستان بابلی با نبردی درونی بین خدایان اقیانوس‌های شیرین و آب شور و فرزندانشان آغاز می‌شود
[ترجمه ترگمان]داستان بابلی، جنگ خونینی بین خدایان اقیانوس شیرین و نمک و فرزندان آن ها را آغاز می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Unseemly, internecine brawls, however, will be more likely to result in some form of state regulation.
[ترجمه گوگل]با این حال، نزاع‌های داخلی، به‌طور نامطلوب، به احتمال بیشتری منجر به نوعی مقررات دولتی می‌شود
[ترجمه ترگمان]با این حال، brawls و آدم کشی ناشی از آن احتمالا منجر به نوعی مقررات دولتی خواهند شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Proponents blamed internecine warfare among term-limits supporters for the setback.
[ترجمه گوگل]طرفداران جنگ داخلی در میان حامیان محدودیت های دوره را عامل این شکست می دانستند
[ترجمه ترگمان]موافقان جنگ داخلی را در بین طرفداران محدودیت برای این عقب نشینی مقصر دانستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Yet over the years internecine warfare has played an important role in shaping the Republican Party.
[ترجمه گوگل]با این حال، در طول سال‌ها، جنگ داخلی نقش مهمی در شکل‌گیری حزب جمهوری‌خواه داشته است
[ترجمه ترگمان]با این حال در طول سال ها جنگ داخلی نقش مهمی در شکل دادن به حزب جمهوری خواه داشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Semi - final Wang Hao with the Gelinka internecine strife, Malone will have encountered the Pohl.
[ترجمه گوگل]نیمه نهایی وانگ هائو با درگیری درونی Gelinka، مالون با Pohl مواجه خواهد شد
[ترجمه ترگمان]وانگ - نیمه نهایی با آدم کشی Gelinka، مالون با the روبرو خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Strife was internecine during the next fortnight.
[ترجمه گوگل]نزاع در طول دو هفته بعد بین المللی بود
[ترجمه ترگمان]در دو هفته آینده، Strife کشتار یکدیگر را تشکیل می دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Marx foresaw constant internecine warfare among capitalists, resulting in and fewer controlling vaster and vaster empires.
[ترجمه گوگل]مارکس جنگ داخلی دائمی را بین سرمایه‌داران پیش‌بینی می‌کرد که در نتیجه امپراتوری‌های وسیع‌تر و وسیع‌تر کنترل می‌شد
[ترجمه ترگمان]مارکس پیش بینی جنگ های متوالی در بین سرمایه داران را پیش بینی کرد که منجر به کنترل و کنترل کم تر امپراطوری ها شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The internecine strife was caused by a shortage of food.
[ترجمه گوگل]درگیری های داخلی ناشی از کمبود مواد غذایی بود
[ترجمه ترگمان]این نزاع و کشتار ناشی از کمبود غذا بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It may lead to an internecine situation if Chinese language teaching and literature teaching were interblend into one subject.
[ترجمه گوگل]اگر آموزش زبان چینی و آموزش ادبیات در یک موضوع در هم آمیخته شوند، ممکن است به یک وضعیت داخلی منجر شود
[ترجمه ترگمان]اگر تدریس زبان چینی و تدریس ادبیات به یک موضوع تبدیل شوند، ممکن است منجر به مرگ و کشتار شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کشتار یکدیگر (اسم)
internecine

کشتار متقابل (اسم)
internecine

قاتل (صفت)
deadly, internecine

خونین (صفت)
sanguinary, sanguineous, murderous, blooded, bloody, gory, internecine, blood-red, slaughterous

انگلیسی به انگلیسی

• of or pertaining to a quarrel or struggle within a group; mutually destructive, destructive to both sides; involving bloodshed and killing
an internecine conflict, war, or quarrel is one which causes destruction to both sides; a formal word.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: Involving conflict within a group; mutually destructive ⚔️
🔍 مترادف: Mutually - destructive
✅ مثال: The internecine conflict within the organization weakened its overall effectiveness
internecine war/warfare جنگ داخلی بین یک فرقه/مذهب/طایفه/کشور
خانمان برانداز - متضمن نابودی دو طرف
Internecine war or fighting happens between members of the same group, religion, or country
internecine fighting or struggles happen between members of the same group or nation
جنگ داخلی
دو سر خونین
( جنگ ) خونین دو طرفه

بپرس