intermixture

/ˌɪntəˈmɪkst͡ʃər//ˌɪntəˈmɪkst͡ʃə/

معنی: امتزاج، اختلاط
معانی دیگر: درآمیزی، هم آمیزش

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act of mixing together, or the condition of being so mixed.
مشابه: admixture

(2) تعریف: a mixed or combined mass.
مشابه: admixture

جمله های نمونه

1. To cover risks of intermixture and contamination occurring during the course of transit.
[ترجمه گوگل]برای پوشش خطرات ناشی از اختلاط و آلودگی که در طول حمل و نقل رخ می دهد
[ترجمه ترگمان]پوشش دادن خطرات ناشی از آلودگی و آلودگی که طی دوره انتقال اتفاق می افتد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. To cover risk of intermixture and contamination occurring during the course of transit.
[ترجمه گوگل]برای پوشش خطر اختلاط و آلودگی که در طول حمل و نقل رخ می دهد
[ترجمه ترگمان]پوشش ریسک of و آلودگی که در طول دوره انتقال اتفاق می افتد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Confirms deterministic function of ice particle diameter and ice-water intermixture height on yielding water temperature flowing from ice melting cistern.
[ترجمه گوگل]عملکرد قطعی قطر ذرات یخ و ارتفاع مخلوط یخ-آب را در دمای آب حاصل از مخزن ذوب یخ تایید می کند
[ترجمه ترگمان]تابع قطعی قطر ذره یخ و ارتفاع intermixture آب - آب بر روی گرم کردن دمای آب که از cistern ذوب یخ جریان دارد را تایید می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. In the light of that sodium hydroxide, sodium carbonate and their intermixture inhibit hydrolysis of magnesium chloride in mixed salt, it is rational to inject sodium hydroxide in crude processing.
[ترجمه گوگل]با توجه به اینکه هیدروکسید سدیم، کربنات سدیم و مخلوط آنها از هیدرولیز کلرید منیزیم در نمک مخلوط جلوگیری می کند، تزریق هیدروکسید سدیم در فرآوری خام منطقی است
[ترجمه ترگمان]در پرتو آن سدیم هیدروکسید، سدیم کربنات و intermixture inhibit از هیدرولیز کلرید منیزیم در نمک مخلوط، منطقی است که سدیم هیدروکسید را در پردازش خام تزریق کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The results demonstrate that mostly composition of this gall-stones is cholesterol and intermixture with some protean and inorganic calcium salt.
[ترجمه گوگل]نتایج نشان می دهد که بیشتر ترکیبات این سنگ صفراوی کلسترول و مخلوط با مقداری پروتئین و نمک کلسیم معدنی است
[ترجمه ترگمان]نتایج نشان می دهد که اغلب ترکیب این سنگ صفرا، کلسترول و intermixture با کمی نمک و نمک معدنی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. But, owing to the nature of ancient kinship, as we have seen it, exogamy afforded no proper security against the intermixture of persons near of kin.
[ترجمه گوگل]اما، به دلیل ماهیت خویشاوندی باستانی، همانطور که دیدیم، برون همسری امنیت مناسبی در برابر آمیختگی افراد نزدیک ایجاد نمی کرد
[ترجمه ترگمان]اما به علت ماهیت خویشاوندی قدیم، همان طور که ما آن را دیده ایم، exogamy هیچ امنیت مناسبی در برابر the خویشاوند نزدیکی پیدا نکرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. At one extreme are Hawii and Brazil, where racial intermixture is extensive and continuing, and where racial discrimination is relatively minor.
[ترجمه گوگل]در یک افراطی، هاویی و برزیل قرار دارند، جایی که آمیختگی نژادی گسترده و ادامه دارد و تبعیض نژادی نسبتاً جزئی است
[ترجمه ترگمان]در یک نهایت Hawii و برزیل، جایی که نژاد پرستی نژادی گسترده و ادامه دارد، و در آن تبعیض نژادی نسبتا خفیف است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. In addition, primary study of surfactant reclaim indicated that the Turkey red oil can be reclaimed from the intermixture by centrifugation under the acidic condition.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، مطالعه اولیه بازیابی سورفکتانت نشان داد که روغن قرمز ترکیه را می توان از مخلوط با سانتریفیوژ تحت شرایط اسیدی بازیابی کرد
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، مطالعه اولیه سورفاکتانت نشان داد که روغن قرمز ترکیه می تواند با سانتریفوژ تحت شرایط اسیدی، از the بازیابی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. At one extreme are Hawaii and Brazil, where racial intermixture is extensive and continuing, and where racial discrimination is relatively minor.
[ترجمه گوگل]در یک افراط، هاوایی و برزیل قرار دارند، جایی که آمیختگی نژادی گسترده و ادامه دارد، و تبعیض نژادی نسبتاً جزئی است
[ترجمه ترگمان]در یک حد افراطی هاوایی و برزیل قرار دارند، جایی که نژاد پرستی نژادی گسترده و ادامه دارد و در آن تبعیض نژادی نسبتا خفیف است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. While rocks are common, cheap, and establish everywhere, the intermixture is huge.
[ترجمه گوگل]در حالی که سنگ ها رایج، ارزان هستند و در همه جا مستقر هستند، آمیختگی آن بسیار زیاد است
[ترجمه ترگمان]در حالی که سنگ ها معمول و ارزان هستند و در همه جا مستقر هستند، intermixture بسیار بزرگ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. As a dialectical method of thinking, it embodies the intermixture and interaction of abstraction and concretion, analysis and synthesis in the process of cognition.
[ترجمه گوگل]به عنوان یک روش دیالکتیکی تفکر، آمیختگی و تعامل انتزاع و انضمام، تجزیه و تحلیل و ترکیب را در فرآیند شناخت مجسم می کند
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک روش دیالکتیکی تفکر، آن شامل تعامل و تعامل انتزاع، تجزیه و تحلیل و سنتز در فرآیند شناخت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

امتزاج (اسم)
synthesis, merger, fusion, amalgamation, intermixture

اختلاط (اسم)
integration, synthesis, mix, brew, mixture, melange, intermixture, medley, conglomerate, welter, commixture, macedoine

انگلیسی به انگلیسی

• act of intermingling; something added to a mixture; mixture of ingredients

پیشنهاد کاربران

بپرس