intermix

/ˌɪntərˈmɪks//ˌɪntəˈmɪks/

معنی: بهم امیختن، در هم امیختن، با هم مخلوط کردن
معانی دیگر: درآمیختن، درآمیز کردن، (با هم) مخلوط کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: intermixes, intermixing, intermixed
مشتقات: intermixable (adj.), intermixedly (adv.)
• : تعریف: to mix together; intermingle.
مشابه: mingle

جمله های نمونه

1. Coal seams intermixed with iron ore.
[ترجمه گوگل]درزهای زغال سنگ با سنگ آهن مخلوط شده است
[ترجمه ترگمان]رگه های ذغال سنگ با سنگ آهن iron می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He intermixed with the crowd and soon disappeared.
[ترجمه گوگل]او با جمعیت آمیخته شد و به زودی ناپدید شد
[ترجمه ترگمان]او با جمعیت همراه شد و به زودی ناپدید شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. There are 14 different shades which can be inter-mixed by your colourist to achieve any colour.
[ترجمه گوگل]14 سایه مختلف وجود دارد که می تواند توسط رنگ آمیزی شما برای رسیدن به هر رنگی با هم مخلوط شود
[ترجمه ترگمان]۱۴ رنگ مختلف وجود دارد که می تواند توسط colourist شما ترکیب شود تا به هر رنگی برسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. In the angle. head centrifuge, no appreciable intermixing occurs. 2
[ترجمه گوگل]در زاویه سانتریفیوژ سر، هیچ اختلاط قابل توجهی رخ نمی دهد 2
[ترجمه ترگمان]در زاویه با استفاده از سانتریفیوژ، هیچ intermixing رخ نمی دهد ۲
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Heavy rain was intermixed with snow and ice.
[ترجمه گوگل]باران شدید با برف و یخ مخلوط شد
[ترجمه ترگمان]باران سنگین با برف و یخ پوشانده شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I obtained bluey greens by intermixing ultramarine with azure blue and/or Lascaux green.
[ترجمه گوگل]من سبزهای آبی را با مخلوط کردن اولترامارین با آبی لاجوردی و/یا سبز لاسکو به دست آوردم
[ترجمه ترگمان]من bluey سبز را با intermixing ultramarine با آبی لاجوردی و \/ یا سبز Lascaux به دست آوردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. For practical purposes, prefixes are required when you intermix vocabularies.
[ترجمه گوگل]برای مقاصد عملی، زمانی که واژگان را با هم ترکیب می کنید، پیشوندها لازم است
[ترجمه ترگمان]برای اهداف عملی، پیشوندها زمانی که ذخیره لغات را ذخیره می کنند مورد نیاز هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The beverage intermix plant is the most important part in the whole production line. Its performance directly affects the component and taste of the beverage.
[ترجمه گوگل]کارخانه اینترمیکس نوشیدنی مهمترین بخش در کل خط تولید است عملکرد آن به طور مستقیم بر اجزا و طعم نوشیدنی تأثیر می گذارد
[ترجمه ترگمان]این کارخانه تولید کننده نوشیدنی مهم ترین بخش در کل خط تولید می باشد عملکرد آن مستقیما بر مولفه و مزه نوشیدنی تاثیر می گذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Planes can and do intermix without the knowledge of the inhabitants of the particular planes involved.
[ترجمه گوگل]هواپیماها می توانند و بدون اطلاع ساکنان هواپیماهای خاص درگیر با هم مخلوط می شوند
[ترجمه ترگمان]هواپیماها می توانند بدون آگاهی ساکنان هواپیماهای خاص درگیر این کار را انجام دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Why did another universe intermix itself with the universe of which Earth is a part?
[ترجمه گوگل]چرا جهان دیگری خود را با جهانی که زمین بخشی از آن است آمیخته است؟
[ترجمه ترگمان]چرا دنیای دیگری خودش را با جهان که زمین بخشی از آن است باز می گرداند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Oil and water do not intermix.
[ترجمه گوگل]روغن و آب با هم مخلوط نمی شوند
[ترجمه ترگمان]نفت و آب لوله کشی نمی شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Such as wiretapping mode called "sniffer base on intermix mode".
[ترجمه گوگل]مانند حالت استراق سمع به نام «اسنیفر پایه در حالت اینترمیکس»
[ترجمه ترگمان]چنین حالتی به نام \"استفاده از ردیاب در مد intermix\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Humans learned to manipulate DNA and intermix that which may have never intermixed if left to natural world procreation .
[ترجمه گوگل]انسان ها یاد گرفتند که DNA را دستکاری کنند و چیزهایی را با هم مخلوط کنند که اگر به زایش در جهان طبیعی سپرده می شد هرگز با هم مخلوط نمی شدند
[ترجمه ترگمان]انسان ها یاد گرفته اند که DNA و intermix را دستکاری کنند که ممکن است هرگز از زاد و ولد جهانی طبیعی رها نشود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Schema definitions and XSLT stylesheets may intermix the elements and attributes of their language with elements and attributes from other namespaces, so prefixes are needed.
[ترجمه گوگل]تعاریف طرحواره و شیوه نامه های XSLT ممکن است عناصر و ویژگی های زبان خود را با عناصر و ویژگی های دیگر فضاهای نام آمیخته کنند، بنابراین به پیشوندها نیاز است
[ترجمه ترگمان]نمودار الگو و سبک XSLT گنوم ممکن است عناصر و ویژگی های زبان خود را با عناصر و صفات از سایر namespaces متمایز کند، بنابراین پیشوندها مورد نیاز هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بهم امیختن (فعل)
shuffle, fold, interfuse, coalesce, commingle, immingle, intermix

در هم امیختن (فعل)
immingle, conjugate, interlace, intermix, immix

با هم مخلوط کردن (فعل)
intermix, intermingle

انگلیسی به انگلیسی

• mix together, intermingle; mix, blend

پیشنهاد کاربران

بپرس