intermittence


معنی: تناوب، نوبت، مکی، فاصله
معانی دیگر: مکک

جمله های نمونه

1. When Wen Changdao intermittence, will shout: for us outstanding guitar player young commander an applause.
[ترجمه گوگل]هنگامی که ون چانگدائو متناوب، فریاد خواهد زد: برای ما نوازنده برجسته گیتار فرمانده جوان تشویق
[ترجمه ترگمان]زمانی که ون Changdao intermittence فریاد می زند: برای ما نوازنده گیتار برجسته، فرمانده جوان یک تشویق
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The results show that reasonable intermittence time can improve the removal efficiency.
[ترجمه گوگل]نتایج نشان می دهد که زمان تناوب معقول می تواند کارایی حذف را بهبود بخشد
[ترجمه ترگمان]نتایج نشان می دهند که زمان intermittence منطقی می تواند راندمان حذف را بهبود بخشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Athletic intermittence, wife asks: Are you tired?
[ترجمه گوگل]وقفه ورزشی، همسر می پرسد: خسته شدی؟
[ترجمه ترگمان]ورزش کار اهل ورزش پرسید: خسته شدی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Often can the headache of intermittence be what to trouble there is?
[ترجمه گوگل]اغلب ممکن است سردرد متناوب باعث دردسر شود؟
[ترجمه ترگمان]آیا ممکن است سردرد of چیزی باشد که در آن مشکل وجود دارد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Next network of a week attacks intermittence, pattern 100.
[ترجمه گوگل]شبکه بعدی یک هفته به متناوب حمله می کند، الگوی 100
[ترجمه ترگمان]شبکه بعدی حملات هفته intermittence، الگوی ۱۰۰ را نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Often a headache. Is intermittence migraine how to a responsibility? Be cerebral cancer?
[ترجمه گوگل]اغلب سردرد آیا میگرن متناوب چگونه یک مسئولیت است؟ سرطان مغز باشد؟
[ترجمه ترگمان]غالبا سردرد دارد آیا intermittence میگرن را به شدت تحت تاثیر قرار می دهد؟ سرطان مغزی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. In each ball's intermittence, on stand's scream the tennis etiquette will cast behind.
[ترجمه گوگل]در وقفه هر توپ، در فریاد ایستادن، آداب تنیس پشت سر گذاشته می شود
[ترجمه ترگمان]در هر مهمانی رقص، با جیغ و فریاد، ادب و نزاکت تنیس پشت سر گذاشته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. What disease is child intermittence strabismus?
[ترجمه گوگل]استرابیسم متناوب کودک چیست؟
[ترجمه ترگمان]کدام بیماری کودک intermittence strabismus است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Intermittence dizziness, is eye faintness how to return a responsibility? Be urgent!
[ترجمه گوگل]سرگیجه متناوب، آیا غش چشم چگونه یک مسئولیت است؟ فوری باش!
[ترجمه ترگمان]گیجی متناوب: ضعف چشم نحوه بازگشت به یک مسئولیت است؟ عجله کن!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Tom entered upon his intermittence from his uncle.
[ترجمه گوگل]تام پس از وقفه خود را از عمویش وارد شده است
[ترجمه ترگمان]تام از عمویش بیرون آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. To observe 30 cases with low degree intermittence exotropia in children for 30 months without any treatment, and analyze the exotropia degree change and the stereoscopic vision change.
[ترجمه گوگل]مشاهده 30 مورد با اگزوتروپی متناوب درجه پایین در کودکان به مدت 30 ماه بدون هیچ درمانی و تجزیه و تحلیل تغییر درجه اگزوتروپی و تغییر دید استریوسکوپی
[ترجمه ترگمان]برای مشاهده ۳۰ مورد با میزان کم intermittence exotropia در کودکان به مدت ۳۰ ماه بدون هیچ گونه درمان، و تحلیل تغییرات درجه exotropia و تغییر دیدگاه stereoscopic
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Intermittence dizziness, is eye faintness how to return a responsibility?
[ترجمه گوگل]سرگیجه متناوب، آیا غش چشم چگونه یک مسئولیت است؟
[ترجمه ترگمان]گیجی متناوب: ضعف چشم نحوه بازگشت به یک مسئولیت است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. What to eat to you can treat intermittence cough?
[ترجمه گوگل]برای درمان سرفه متناوب چه بخوریم؟
[ترجمه ترگمان]چه چیزی برای خوردن با تو می تواند با سرفه intermittence بخورد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The pollutant sources of are divided into two kinds: continuous discharging type and intermittence discharging type.
[ترجمه گوگل]منابع آلاینده به دو نوع تقسیم می شوند: نوع تخلیه مداوم و نوع تخلیه متناوب
[ترجمه ترگمان]منابع آلاینده of به دو نوع تقسیم می شوند: نوع تخلیه مداوم و نوع تخلیه intermittence
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Is this disease of gluttony of anorexia of a kind of intermittence?
[ترجمه گوگل]آیا این بیماری پرخوری بی اشتهایی نوعی تناوب است؟
[ترجمه ترگمان]این بیماری شکم پرستی of از نوع anorexia؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تناوب (اسم)
shift, alternation, frequency, periodicity, intermittence, frequence, frequentation

نوبت (اسم)
shift, period, round, turn, alternation, periodicity, intermittence, innings, heat, tour, reprise

مکی (اسم)
pause, halt, intermittence, backset, check, breather, cunctation, delay

فاصله (اسم)
distance, interval, hiatus, interruption, space, intermittence, blank, spacing, timeout, interspace, interlude, discontinuity, interim, interregnum, interstice, lacuna

انگلیسی به انگلیسی

• periodic stopping and starting

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : intermittence
✅️ صفت ( adjective ) : intermittent
✅️ قید ( adverb ) : intermittently

بپرس