1. The ethnic populations are so intermingled that there's bound to be conflict.
[ترجمه گوگل]جمعیت های قومی چنان در هم آمیخته اند که احتمالاً درگیری وجود دارد
[ترجمه ترگمان]جمعیت قومی آن قدر شلوغ است که ممکن است اختلافی وجود داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]جمعیت قومی آن قدر شلوغ است که ممکن است اختلافی وجود داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. The pain and the anger were intermingled.
[ترجمه گوگل]درد و عصبانیت در هم آمیخته بود
[ترجمه ترگمان]درد و خشم به هم آمیخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]درد و خشم به هم آمیخته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Fact is intermingled with fiction throughout the book.
[ترجمه گوگل]واقعیت در سراسر کتاب با داستان آمیخته شده است
[ترجمه ترگمان]واقعیت تماما با داستان در سراسر کتاب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]واقعیت تماما با داستان در سراسر کتاب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The conference delegates intermingled with each other over coffee when it broke off.
[ترجمه گوگل]نمايندگان كنفرانس پس از قطع شدن آن با يكديگر در حال اختلاط قهوه بودند
[ترجمه ترگمان]هیات های شرکت کننده در این کنفرانس در زمان قطع قهوه با یکدیگر مخلوط شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]هیات های شرکت کننده در این کنفرانس در زمان قطع قهوه با یکدیگر مخلوط شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Today the intermingled old streets and waterfront are almost suffocated by grain warehouses.
[ترجمه گوگل]امروزه خیابان های قدیمی و اسکله در هم آمیخته تقریباً توسط انبارهای غلات خفه شده اند
[ترجمه ترگمان]امروزه این خیابان ها و waterfront به وسیله انبارهای گندم تقریبا خفه شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]امروزه این خیابان ها و waterfront به وسیله انبارهای گندم تقریبا خفه شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Fat intermingled with lean within a muscle is termed marbling.
[ترجمه گوگل]چربی در هم آمیخته با چربی درون ماهیچه را سنگ مرمر می نامند
[ترجمه ترگمان]مخلوط چربی با چربی در داخل یک ماهیچه marbling نامیده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]مخلوط چربی با چربی در داخل یک ماهیچه marbling نامیده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Limbs and trunks rubbed together and intermingled, humming deep tunes like giant bass fiddles.
[ترجمه گوگل]اندام ها و تنه ها به هم مالیده شده و در هم می آمیزند و آهنگ های عمیقی مانند کمانچه های باس غول پیکر زمزمه می کنند
[ترجمه ترگمان]limbs و صندوق ها را به هم مالید و با صدای بم و پرطنین مثل صدای بم با صدای بم و پرطنین به گوش رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]limbs و صندوق ها را به هم مالید و با صدای بم و پرطنین مثل صدای بم با صدای بم و پرطنین به گوش رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. A thing which is among others, is intermingled with them.
[ترجمه گوگل]چیزی که در میان چیزهای دیگر است، با آنها آمیخته است
[ترجمه ترگمان]چیزی که در میان دیگران است، با آن ها مخلوط است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]چیزی که در میان دیگران است، با آن ها مخلوط است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The plot, a dense swirl of memory and intermingled narratives, works like a spell.
[ترجمه گوگل]طرح، چرخشی متراکم از حافظه و روایت های در هم آمیخته، مانند یک طلسم عمل می کند
[ترجمه ترگمان]نقشه، چرخش انبوه حافظه و narratives، مثل یک افسون عمل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]نقشه، چرخش انبوه حافظه و narratives، مثل یک افسون عمل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The nano - SnO _ 2 intermingled with the Sb to prepare ATO conduction powder.
[ترجمه گوگل]نانو - SnO _ 2 با Sb مخلوط شد تا پودر رسانایی ATO تهیه شود
[ترجمه ترگمان]The - sno - ۲ با the برای آماده سازی پودر انتقال ATO قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]The - sno - ۲ با the برای آماده سازی پودر انتقال ATO قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. They intermingled with the crowd in the hope that their pursuers would lose sight of them.
[ترجمه گوگل]آنها با جمعیت آمیخته شدند به این امید که تعقیب کنندگان آنها را از دست بدهند
[ترجمه ترگمان]با این امید که تعقیب کننده ها ممکن است آن ها را از دست بدهند، با جمعیت intermingled
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]با این امید که تعقیب کننده ها ممکن است آن ها را از دست بدهند، با جمعیت intermingled
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The intermingled roots of two plants growing closely together improve the quality of the soil.
[ترجمه گوگل]ریشه های در هم آمیخته دو گیاه که نزدیک به هم رشد می کنند کیفیت خاک را بهبود می بخشد
[ترجمه ترگمان]ریشه های intermingled دو گیاه با هم رشد می کنند و کیفیت خاک را بهبود می بخشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]ریشه های intermingled دو گیاه با هم رشد می کنند و کیفیت خاک را بهبود می بخشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The good and the bad are intermingled.
[ترجمه گوگل]خوب و بد در هم آمیخته شده اند
[ترجمه ترگمان]خوب و بد با هم مخلوط می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]خوب و بد با هم مخلوط می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. This book intermingled fact with fiction.
[ترجمه گوگل]این کتاب واقعیت را با داستان آمیخته است
[ترجمه ترگمان]این کتاب در حقیقت داستانی با افسانه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]این کتاب در حقیقت داستانی با افسانه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. People form a hundred countries intermingled freely ( with each other ) at the Olympic Games.
[ترجمه گوگل]مردم صد کشور را تشکیل می دهند که آزادانه (با یکدیگر) در بازی های المپیک در هم می آمیزند
[ترجمه ترگمان]مردم صد کشور را به طور آزادانه (با یکدیگر)در بازی های المپیک تشکیل می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]مردم صد کشور را به طور آزادانه (با یکدیگر)در بازی های المپیک تشکیل می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید