interminable

/ˌɪnˈtɜːrmənəbl̩//ɪnˈtɜːmɪnəbl̩/

معنی: پایان نا پذیر، تمام نشدنی، بسیار دراز
معانی دیگر: بی پایان

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: interminably (adv.)
• : تعریف: endless or seemingly endless; monotonously long.
مترادف: endless, everlasting
مشابه: ceaseless, eternal, long-winded, monotonous, prolix, tedious, tiresome, unceasing, unremitting

- The dull lecture seemed interminable.
[ترجمه ندا] سخنرانی کسل کننده پایان ناپذیر بنظر می رسید
|
[ترجمه ندا] سخنرانی کسل کننده بی انتها بنظر میرسید
|
[ترجمه گوگل] سخنرانی کسل کننده پایان ناپذیر به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان] این سخنرانی کسل کننده به نظر تمام نشدنی می آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. interminable suffering
رنج بی پایان

2. For several seemingly interminable seconds no one spoke.
[ترجمه ندا] ظاهرا برای مدت طولانی کسی صحبت نمی کرد
|
[ترجمه گوگل]برای چندین ثانیه به ظاهر پایان ناپذیر هیچ کس صحبت نکرد
[ترجمه ترگمان]برای چند ثانیه به نظر می رسید که هیچ کس حرفی نزد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. They faced interminable legal hassles if they wanted to claim compensation.
[ترجمه گوگل]آنها اگر می خواستند غرامت بخواهند با مشکلات حقوقی پایان ناپذیری روبرو می شدند
[ترجمه ترگمان]آن ها در صورت تمایل به مطالبه غرامت، با مشکلات قانونی پایان ناپذیر مواجه شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. We had to listen to another of his interminable stories of his days as a soldier.
[ترجمه گوگل]باید به یکی دیگر از داستان های پایان ناپذیر او در دوران سربازی اش گوش می دادیم
[ترجمه ترگمان]مجبور بودیم داستان های طولانی او را به عنوان یک سرباز گوش کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The journey seemed interminable.
[ترجمه گوگل]سفر پایان ناپذیر به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]سفر طولانی به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Then we wind through interminable streets of Edwardian terraced houses converted to flats and rooms.
[ترجمه گوگل]سپس در خیابان های بی پایان خانه های تراس دار ادواردیایی که به آپارتمان و اتاق تبدیل شده اند می پیچیم
[ترجمه ترگمان]سپس در خیابان های بی انتها و پایان ناپذیر خانه های terraced که به آپارتمان ها و اتاق ها تبدیل می شوند، می وزد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He launched into an interminable monologue about his last therapy session.
[ترجمه گوگل]او در مورد آخرین جلسه درمانی خود یک مونولوگ پایان ناپذیر را آغاز کرد
[ترجمه ترگمان]او در آخرین جلسه درمانی خود به یک monologue تمام نشدنی تبدیل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. As if her father's interminable complaints were not enough, nomatterhow she put herself out to please him.
[ترجمه گوگل]گویی شکایات بی پایان پدرش کافی نبود، اما او خودش را برای خشنود ساختن او به کار انداخت
[ترجمه ترگمان]انگار که شکایت های بی پایان پدرش کافی نبود، اما او خودش را کنار کشید تا او را راضی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The system thus avoids the seemingly interminable delays that bedevil on-line services when they are used to transmit graphics.
[ترجمه گوگل]بنابراین سیستم از تأخیرهای به ظاهر پایان ناپذیری که خدمات آنلاین bedevil برای انتقال گرافیک استفاده می‌کنند، اجتناب می‌کند
[ترجمه ترگمان]بدین ترتیب، این سیستم از the به ظاهر تمام نشدنی ناشی از خدمات خط که برای انتقال گرافیک مورد استفاده قرار می گیرند، اجتناب می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The meeting seemed interminable.
[ترجمه گوگل]این دیدار پایان ناپذیر به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]این دیدار طولانی به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. What's the reason for all these interminable delays?
[ترجمه گوگل]دلیل این همه تاخیر بی پایان چیست؟
[ترجمه ترگمان]دلیل این همه تاخیر برای چیست؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. They were blackened with soot deposited by the interminable smog.
[ترجمه گوگل]آنها با دوده ته نشین شده توسط مه دود پایان ناپذیر سیاه شده بودند
[ترجمه ترگمان]از دوده سیاه، سیاه شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. And the terrible, interminable pressure of politics is one of the most moving thing about the opera.
[ترجمه گوگل]و فشار وحشتناک و پایان ناپذیر سیاست یکی از تکان دهنده ترین چیزها در مورد اپرا است
[ترجمه ترگمان]و فشار وحشتناک و پایان ناپذیر سیاست یکی از the چیز در اپرا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The ride back to the city seemed interminable, and he found himself wandering aimlessly.
[ترجمه گوگل]بازگشت به شهر پایان ناپذیر به نظر می رسید و او خود را در حال سرگردانی بی هدف دید
[ترجمه ترگمان]راه برگشت به شهر به نظر تمام نشدنی می آمد و خود را بی هدف می دید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پایان نا پذیر (صفت)
endless, interminable, unceasing, inexhaustible, irredeemable

تمام نشدنی (صفت)
interminable, unfailing, inconsumable

بسیار دراز (صفت)
interminable

انگلیسی به انگلیسی

• endless, unending, unceasing; limitless
something that is interminable continues for such a long time that it seems as if it will never end; used showing disapproval.

پیشنهاد کاربران

ملال آور
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : _
✅️ صفت ( adjective ) : interminable
✅️ قید ( adverb ) : interminably
( از لغات کتاب 1100 واژه 📚 )
🖊 توضیح: continuing for too long and therefore boring or annoying
🔍 مترادف: endless
💡 معادل فارسی: پایان ناپذیر، تمام نشدنی، بسیار طولانی
✅ مثال: The audience was bored by the president's interminable speech.
interminable
بی پایان endless
به شکل ملالت آوری طولانی
Boring, annoying, monotonous
Life is a complex mixture of ephemeral and interminable things,
طولانی , تمام نشدنی
– an interminable delay
– The meeting seemed interminable
– The dull lecture seemed interminable
– For several interminable seconds no one spoke
The wait seemed interminable
دائمی ، ادامه دار
خسته کننده
پایان ناپذیر، تمام نشدنی

بپرس