interment

/ɪnˈtɜːrmənt//ɪnˈtɜːmənt/

معنی: دفن، تدفین، بخاک سپاری، ایین تدفین
معانی دیگر: به خاکسپاری، خاکسپاری

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the act or ritual of placing in a grave or tomb; burial.
متضاد: disinterment
مشابه: burial

جمله های نمونه

1. Private interment took place in York led by Canon O'Mahony with immediate family and Martha present.
[ترجمه گوگل]تشییع خصوصی در یورک به رهبری کانن اوماهونی با حضور خانواده و مارتا انجام شد
[ترجمه ترگمان]دفن خصوصی در یورک توسط کانن O با خانواده فوری و مارتا حاضر انجام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The committee is therefore proposing to increase interment fees.
[ترجمه گوگل]بنابراین کمیته پیشنهاد می کند که هزینه های تعزیه افزایش یابد
[ترجمه ترگمان]بنابراین این کمیته پیشنهاد افزایش هزینه های دفن را می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Soon, eighteen days after the interment, miracles began to happen at the grave.
[ترجمه گوگل]به زودی، هجده روز پس از تشییع جنازه، معجزات روی قبر شروع شد
[ترجمه ترگمان]به زودی، هجده روز پس از تدفین، معجزه شروع به اتفاق افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The profession of funeral and interment is a special service trade.
[ترجمه گوگل]حرفه تشییع جنازه و تدفین یک تجارت خدمات ویژه است
[ترجمه ترگمان]حرفه کفن و دفن و تدفین یک نوع خاص از خدمات است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Pleaseavoid parking in front of an open interment site unless you arepart of a funeral procession.
[ترجمه گوگل]لطفاً از پارک کردن در جلوی محل تشییع جنازه خودداری کنید، مگر اینکه در مراسم تشییع جنازه شرکت کنید
[ترجمه ترگمان]قبل از مراسم تدفین، در یک محوطه سرپوشیده پارک کردم، مگر اینکه تو مراسم تشییع حاضر باشی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Please avoid walking across interment sections except to visit interment spaces.
[ترجمه گوگل]لطفاً از راه رفتن در بخش‌های تشییع جنازه خودداری کنید، به جز بازدید از مکان‌های تدفین
[ترجمه ترگمان]لطفا از قدم زدن در تمام بخش های خود به جز بازدید از مکان های تدفین خودداری کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. This person might easily be the perpetrator of the crime that led to that appalling interment.
[ترجمه گوگل]این شخص ممکن است به راحتی عامل جنایتی باشد که منجر به آن دفن وحشتناک شده است
[ترجمه ترگمان]این شخص می تواند به آسانی شریک جرم باشد که به آن تدفین وحشتناک منتهی می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Embalming is a sanitary, cosmetic, and preservative process through which the body is prepared for interment.
[ترجمه گوگل]مومیایی کردن یک فرآیند بهداشتی، آرایشی و نگهدارنده است که از طریق آن بدن برای دفن آماده می شود
[ترجمه ترگمان]embalming یک فرآیند بهداشتی، آرایشی و نگهدارنده است که بدن برای دفن بر روی آن آماده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Because of the particularity of its nature, the workers whose jobs interment enjoy low prestige.
[ترجمه گوگل]به دلیل ماهیت خاص آن، کارگرانی که کارشان تعطیل است از اعتبار پایینی برخوردار است
[ترجمه ترگمان]به خاطر ماهیت و ماهیت آن، کارگرانی که دفن شده بودند از اعتبار کمتری برخوردار بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The funeral was held Monday afternoon from Reavie Brothers Funeral and interment was in Bethel Cemetery.
[ترجمه گوگل]مراسم تشییع بعدازظهر دوشنبه از مراسم تشییع جنازه برادران ریوی برگزار شد و خاکسپاری در قبرستان بتل انجام شد
[ترجمه ترگمان]مراسم تدفین بعد از ظهر روز دوشنبه از مراسم تشییع جنازه برادران Reavie و دفن دفن در گورستان Bethel برگزار شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Please limit placements to no more than three per interment space.
[ترجمه گوگل]لطفاً تعداد مکان‌ها را به بیش از سه مورد در هر فضا محدود کنید
[ترجمه ترگمان]لطفا محل اسکان را تا بیش از سه تن در هر فضای دفن کننده محدود کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. His brother was taken prisoner during the war and was shut in a unknown interment camp.
[ترجمه گوگل]برادرش در طول جنگ به اسارت درآمد و در اردوگاهی ناشناخته زندانی شد
[ترجمه ترگمان]برادرش در زمان جنگ اسیر شده و در یک چادر تدفین ناشناخته محبوس شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Mr Winter said Jackson's brain, or at least part of it, was still being held by investigators and would be returned to the family for interment once neuropathology tests were completed.
[ترجمه گوگل]آقای وینتر گفت که مغز جکسون، یا حداقل بخشی از آن، هنوز توسط محققان نگهداری می‌شود و پس از تکمیل آزمایشات نوروپاتولوژی، برای دفن به خانواده بازگردانده می‌شود
[ترجمه ترگمان]آقای وینتر گفت که مغز جکسون، یا حداقل بخشی از آن، هنوز توسط بازرسان نگهداری می شده است و پس از اتمام آزمایش ها به خانواده بازگردانده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The utility model belongs to the field of funeral and interment, in particular discloses a bone ash box.
[ترجمه گوگل]مدل ابزار متعلق به حوزه تشییع جنازه و خاکسپاری است، به ویژه یک جعبه خاکستر استخوان را فاش می کند
[ترجمه ترگمان]مدل مصرفی متعلق به زمینه ای تدفین و تدفین بوده است که به طور خاص نشان دهنده یک جعبه خاکستر استخوان می باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دفن (اسم)
sepulcher, sepulchre, burial, interment, mortuary, sepulture, inhumation

تدفین (اسم)
burial, interment

بخاک سپاری (اسم)
burial, interment, sepulture, inhumation, funeral

ایین تدفین (اسم)
interment

انگلیسی به انگلیسی

• burial, act of burying
the interment of a dead person is their burial; a formal word.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه ( در معنای دفن کردن/به خاک سپردن ) اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : inter
✅️ اسم ( noun ) : interment
✅️ صفت ( adjective ) : _
✅️ قید ( adverb ) : _
burial
burying
مراسم خاکسپاری
مراسم دفن
مراسم تدفین

بپرس