1. intermediary between god and the people
رابط میان خداوند و انسان ها
2. importing goods and other intermediary trades
وارد کردن کالا و واسطه کاری های دیگر
3. They were approached indirectly through an intermediary.
[ترجمه گوگل]به طور غیرمستقیم از طریق یک واسطه به آنها نزدیک شد
[ترجمه ترگمان]به طور غیر مستقیم از میان یک واسطه به آن ها نزدیک شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The police negotiated with the gunman through an intermediary.
[ترجمه گوگل]پلیس با یک واسطه با مرد مسلح مذاکره کرد
[ترجمه ترگمان]پلیس با مرد مسلح از طریق یک میانجی مذاکره کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. She agreed to act as intermediary between the two tribes.
[ترجمه گوگل]او موافقت کرد که به عنوان واسطه بین دو قبیله عمل کند
[ترجمه ترگمان]او قبول کرد که به عنوان واسطه بین دو قبیله عمل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Jackson acted as an intermediary between the two parties.
[ترجمه گوگل]جکسون به عنوان یک واسطه بین دو طرف عمل کرد
[ترجمه ترگمان]جکسون به عنوان واسطه بین دو طرف عمل کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. She wanted him to act as an intermediary in the dispute with Moscow.
[ترجمه گوگل]او می خواست که او به عنوان یک واسطه در مناقشه با مسکو عمل کند
[ترجمه ترگمان]از او خواسته بود که او را به عنوان یک واسطه در جنگ با مسکو همراهی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. The King responded to the questions through an intermediary.
[ترجمه گوگل]پادشاه از طریق یک واسطه به سوالات پاسخ داد
[ترجمه ترگمان]پادشاه از طریق یک میانجی به سوالات پاسخ داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The intermediary requires a greater depth in instruction.
[ترجمه گوگل]واسطه نیاز به عمق بیشتری در آموزش دارد
[ترجمه ترگمان]این واسطه نیاز به عمق بیشتری در دستورالعمل دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. An intermediary can keep its client's name secret, at least in the early stages.
[ترجمه گوگل]یک واسطه می تواند نام مشتری خود را حداقل در مراحل اولیه مخفی نگه دارد
[ترجمه ترگمان]یک واسطه می تواند نام مشتری را حداقل در مراحل اولیه نگه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. This important intermediary role and its consequences are examined in later chapters.
[ترجمه گوگل]این نقش واسطه ای مهم و پیامدهای آن در فصول بعدی مورد بررسی قرار می گیرد
[ترجمه ترگمان]این نقش واسطه مهم و عواقب آن در فصل های بعدی بررسی می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Switzerland's foreign minister served as an intermediary between the two countries.
[ترجمه گوگل]وزیر خارجه سوئیس به عنوان واسطه بین دو کشور عمل کرد
[ترجمه ترگمان]وزیر امور خارجه سوییس به عنوان میانجی میان دو کشور خدمت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Before the war, the most common intermediary between a potential employee and an employer was the employment agency.
[ترجمه گوگل]قبل از جنگ، رایج ترین واسطه بین یک کارمند بالقوه و یک کارفرما، آژانس کاریابی بود
[ترجمه ترگمان]قبل از جنگ، رایج ترین میانجی بین یک کارمند بالقوه و یک کارفرما، آژانس کار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. The firm can rely on the intermediary if it has no reasonable grounds to doubt what he says.
[ترجمه گوگل]شرکت میتواند به واسطهای تکیه کند که دلیل منطقی برای شک در آنچه میگوید نداشته باشد
[ترجمه ترگمان]اگر هیچ زمینه معقولی برای شک و تردید وجود نداشته باشد، شرکت می تواند به واسطه تکیه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. They disliked each other too much to meet, so they conducted all their business through an intermediary.
[ترجمه گوگل]آنها به اندازه ای از یکدیگر متنفر بودند که نمی توانستند ملاقات کنند، بنابراین همه تجارت خود را از طریق یک واسطه انجام دادند
[ترجمه ترگمان]آن ها خیلی دوست نداشتند همدیگر را ملاقات کنند، بنابراین همه کارشان را از طریق یک واسطه انجام دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید