intermediacy


معنی: وساطت، شفاعت، میانجی گری، مداخله
معانی دیگر: وساطت، میانجی گری، مداخله، شفاعت

مترادف ها

وساطت (اسم)
agency, mediation, intermediary, intercession, intermediacy, interposition

شفاعت (اسم)
pleading, intercession, intermediacy, intervention

میانجی گری (اسم)
mediation, intercession, intermediacy, intermediation

مداخله (اسم)
intermediacy, interposition, intervention, intermediation

انگلیسی به انگلیسی

• mediation, intervention; state of being located between two things

پیشنهاد کاربران

بپرس