intermarry

/ˌɪntərˈmæri//ˌɪntəˈmæri/

(با فردی از مذهب یا ملیت و به ویژه نژاد دیگر ازدواج کردن) نژاد پیوندی کردن، ازدواج میان نژادی کردن، ازدواج کردن با افراد ملل یا نژادهای مختلف

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: intermarries, intermarrying, intermarried
(1) تعریف: to marry a member of another racial or ethnic group, religion, or the like.

(2) تعریف: to become related by the marriage of members.

(3) تعریف: to marry within one's own family or clan.

جمله های نمونه

1. The priestly caste does not normally intermarry with the warrior caste.
[ترجمه گوگل]کاست کشیش معمولاً با کاست جنگجو ازدواج نمی کند
[ترجمه ترگمان]طبقه کاهنان به طور معمول intermarry با طبقه جنگجویان نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. It is not unusual for royal cousins to intermarry.
[ترجمه گوگل]ازدواج میان عموزاده های سلطنتی غیرعادی نیست
[ترجمه ترگمان]این برای cousins سلطنتی غیر عادی نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. They were allowed to intermarry.
[ترجمه گوگل]آنها اجازه داشتند با هم ازدواج کنند
[ترجمه ترگمان] اونا اجازه ورود به \"intermarry\" رو دادن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. They were not forbidden to intermarry with the local people.
[ترجمه گوگل]آنها منعی نداشتند که با مردم محلی ازدواج کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها حق نداشتند با مردم محلی ارتباط برقرار کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Intermarry with us; give your daughters to us and take our daughters for yourselves.
[ترجمه گوگل]با ما ازدواج کن دخترانت را به ما بده و دختران ما را برای خودت بگیر
[ترجمه ترگمان]با ما حرف بزنید؛ daughters را به ما بدهید و daughters را برای خودتان بردارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The Lord commanded ancient Israel not to intermarry with the idolatrous nations around them.
[ترجمه گوگل]خداوند به اسرائیل باستان دستور داد که با ملل بت پرست اطراف خود ازدواج نکنند
[ترجمه ترگمان]خداوند به اسرائیل باستان دستور داد که با ملل idolatrous در اطراف آن ها مبارزه نکنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. NIV Intermarry with us ; give us your daughters and take our daughters for yourselves.
[ترجمه گوگل]NIV با ما ازدواج کنید دخترانت را به ما بده و دختران ما را برای خودت بگیر
[ترجمه ترگمان]NIV با ما intermarry، daughters را به ما بده و daughters را برای خودتان ببرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Intermarry with us; give us your daughters and take our daughters for yourselves.
[ترجمه گوگل]با ما ازدواج کن دخترانت را به ما بده و دختران ما را برای خودت بگیر
[ترجمه ترگمان]با ما بیا، daughters را به ما بده و daughters را برای خودتان ببرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Shall we again break your commandments and intermarry with the peoples that do these abominations?
[ترجمه گوگل]آیا باز هم فرامین تو را بشکنیم و با مردمی که این زشتکاری ها را انجام می دهند ازدواج کنیم؟
[ترجمه ترگمان]آیا باز هم فرمان your و intermarry را که این abominations را انجام می دهد از هم جدا کنیم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Leading families intermarry; practically everyone in the top flight is thus related.
[ترجمه گوگل]خانواده های پیشرو با هم ازدواج می کنند؛ بنابراین عملاً همه افرادی که در بالاترین رتبه حضور دارند با هم مرتبط هستند
[ترجمه ترگمان]خانواده های برجسته intermarry؛ عملا همه در پرواز بالا به این موضوع مربوط می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Shall we again break your commands and intermarry with the peoples who commIt'such detestable practices?
[ترجمه گوگل]آیا دوباره دستورات شما را بشکنیم و با مردمی که مرتکب چنین اعمال نفرت انگیزی می شوند ازدواج کنیم؟
[ترجمه ترگمان]آیا باز هم اوامر شما را درهم بشکنیم و به مردمی که چنین اعمال نفرت انگیزی را تکرار می کنند تقسیم شود؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In the late 18th century, Spaniards and Mexicans began to intermarry with the Indians.
[ترجمه گوگل]در اواخر قرن 18، اسپانیایی ها و مکزیکی ها شروع به ازدواج با هندی ها کردند
[ترجمه ترگمان]در اواخر قرن ۱۸، اسپانیایی ها و مکزیکی ها شروع به intermarry با هندی ها کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The only exclusive class in Egypt which did not intermarry was the semi - divine royal family.
[ترجمه گوگل]تنها طبقه انحصاری در مصر که با هم ازدواج نکردند، خانواده سلطنتی نیمه الهی بود
[ترجمه ترگمان]تنها طبقه منحصر به فرد در مصر که not نداشت خانواده سلطنتی نیمه ملکوتی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Second, not happen ago within the 4 centuries did the Romans and Britons intermarry.
[ترجمه گوگل]ثانیاً، در طول 4 قرن پیش، رومی ها و بریتانیایی ها با هم ازدواج نکردند
[ترجمه ترگمان]دوم، نه پیش از این در طول چهار قرن، رومیان و انگلیسی ها intermarry کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• marry a member of a different race or culture; marry a close family member
when people from different social, racial, or religious groups intermarry, they marry each other.

پیشنهاد کاربران

verb
[no obj] : to marry a member of a different racial, social, or religious group
◀️ The settlers and the native people seldom intermarried.

بپرس