interlace

/ˌɪntərˈleɪs//ˌɪntəˈleɪs/

معنی: در هم امیختن، بهم پیچیدن، تقاطع کردن، مشبک کردن، در هم بافتن، از هم گذراندن
معانی دیگر: درهم ریسیدن، هم پیوند کردن، هم باف کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: interlaces, interlacing, interlaced
• : تعریف: to cross over and under as if laced together; intertwine; interweave.
مشابه: fold, twine, twist, weave

جمله های نمونه

1. In her latest book, she interlaces historical events with her own childhood memories.
[ترجمه گوگل]او در آخرین کتاب خود، وقایع تاریخی را با خاطرات کودکی خود در هم آمیخته است
[ترجمه ترگمان]در آخرین کتاب، وقایع تاریخی را با خاطرات دوران کودکی خود مرور می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Her hair was interlaced with ribbons and flowers.
[ترجمه گوگل]موهایش با روبان و گل در هم آمیخته بود
[ترجمه ترگمان]موهایش با روبان و گل درهم بافته شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Your speech should not have been interlaced with these facts beside the point.
[ترجمه گوگل]گفتار شما نباید با این حقایق در کنار موضوع درآمیخته می شد
[ترجمه ترگمان]گفتار شما نباید در این مورد با این حقایق درهم و برهم بافته شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The tree branches were interlaced with one another.
[ترجمه گوگل]شاخه های درخت در هم تنیده شده بودند
[ترجمه ترگمان]شاخه های درخت با یکدیگر بافته شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. They interlaced their hands.
[ترجمه گوگل]دست هایشان را به هم می زنند
[ترجمه ترگمان]با هم دست و پنجه نرم می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It was laid entirely with interlaced track.
[ترجمه گوگل]آن را به طور کامل با مسیر در هم تنیده گذاشته شد
[ترجمه ترگمان]کاملا با هم بافته شده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Plain hospital beds with flock mattresses laid on interlaced wire springs were for the junior members of the staff.
[ترجمه گوگل]تخت‌های بیمارستانی ساده با تشک‌های گله‌ای که روی فنرهای سیمی در هم قرار گرفته بودند، برای اعضای خردسال کارکنان بود
[ترجمه ترگمان]تخت های بیمارستان ساده با تشک ها و mattresses که روی سیم های تلگراف پیچیده شده بودند، برای اعضای سوم کارکنان بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The fields interlace on screen to create the illusion of full pictures.
[ترجمه گوگل]فیلدها روی صفحه نمایش به هم می پیوندند تا توهم تصاویر کامل را ایجاد کنند
[ترجمه ترگمان]زمینه ها برای ایجاد توهم تصاویر کامل بر روی صفحه نمایش داده می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This is passed to the interlace to progressive scan converter 30 to generate a progressive scan signal from the interlaced signal.
[ترجمه گوگل]این به مبدل interlace به scan progressive 30 ارسال می‌شود تا سیگنال اسکن پیشرونده از سیگنال در هم تنیده تولید کند
[ترجمه ترگمان]این به the اسکن پیشرفته ۳۰ برای ایجاد یک سیگنال اسکن پیشرفته از سیگنال interlaced متصل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The interlaced output from the source of interlaced material 50 is supplied to an interlace to progress scan converter 70 to generate a progressive scan signal.
[ترجمه گوگل]خروجی در هم آمیخته شده از منبع مواد درهم آمیخته 50 به مبدل اسکن پیشروی 70 برای تولید یک سیگنال اسکن پیشرونده عرضه می شود
[ترجمه ترگمان]این گره خورده از منبع ماده ۵۰ به یک interlace برای اسکن کردن مبدل ۷۰ برای تولید یک سیگنال اسکن پیشرفته (اسکن)تبدیل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Interlace your fingers to create a solid grip.
[ترجمه گوگل]انگشتان خود را در هم ببندید تا یک چنگال محکم ایجاد کنید
[ترجمه ترگمان]انگشت هات را باز کن تا محکم دست و پنجه نرم کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The various impressions interlace and become a patchwork of scenery of modern life.
[ترجمه گوگل]برداشت های مختلف در هم می آمیزند و به صورت تکه ای از مناظر زندگی مدرن تبدیل می شوند
[ترجمه ترگمان]تاثرات مختلف به a مختلف زندگی مدرن تبدیل می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. There exists very serious phenomenon of interlace flicker and large area flicker in present TV.
[ترجمه گوگل]پدیده بسیار جدی سوسو زدن interlace و سوسو زدن ناحیه بزرگ در تلویزیون فعلی وجود دارد
[ترجمه ترگمان]در تلویزیون حاضر، پدیده بسیار جدی و بسیار جدی وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Polyester Fiber and - glass Filament Interlace Tape is woven with polyester fiber as warp filled - glass filaments.
[ترجمه گوگل]الیاف پلی استر و نوار فیلامنت شیشه ای با الیاف پلی استر به عنوان رشته های شیشه ای بافته شده است
[ترجمه ترگمان]فیبر پلی استر با فیبر پلی استر با فیبر پلی استر به عنوان رشته های شیشه ای متصل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

در هم امیختن (فعل)
immingle, conjugate, interlace, intermix, immix

بهم پیچیدن (فعل)
interlock, implicate, entwine, entwist, interlace, convolve

تقاطع کردن (فعل)
meet, cross, intersect, interlace, crisscross, intercross, intertwine

مشبک کردن (فعل)
interlace, interweave, reticulate

در هم بافتن (فعل)
interlock, interlace, intertwine, interweave, inweave, pleach, raddle

از هم گذراندن (فعل)
interlace

تخصصی

[کامپیوتر] درهم بافتن .
[نساجی] در هم بافتن

انگلیسی به انگلیسی

• interweave, cross over and under as if woven together; intertwine, mingle together

پیشنهاد کاربران

گره زدن
به هم وصل کردن
قفل کردن انگشتان برای نگه داشتن چیزی

بپرس