interim injunction
تخصصی
انگلیسی به انگلیسی
پیشنهاد کاربران
... [مشاهده متن کامل]
- In Persian: موقتی، گذرا، یا انتقالی؛ به معنای چیزی که به طور موقت و برای مدت کوتاهی انجام می شود.
→ او به عنوان مدیرعامل موقت منصوب شد تا زمانی که مدیرعامل دائمی پیدا شود.
1. Interim management: مدیریت موقت
2. Interim solution: راه حل موقتی
3. Interim report: گزارش موقت یا موقت از وضعیت
- In Persian: موقتی، گذرا.
[حقوق]
دستور موقت ( برای منع از انجام کاری و هنگامی صادر می شوند که نتوان خسارت وارده را بعداً جبران کرد )
مثال : a judge rejected an application by the unions for an interim injunction
قاضی درخواست اتحادیه ها را برای صدور دستور موقت رد کرد
دستور موقت ( برای منع از انجام کاری و هنگامی صادر می شوند که نتوان خسارت وارده را بعداً جبران کرد )
مثال : a judge rejected an application by the unions for an interim injunction
قاضی درخواست اتحادیه ها را برای صدور دستور موقت رد کرد