interfere with


معنی: مانع شدن
معانی دیگر: 1- دست ور کردن به، خراب کردن، دستکاری کردن، 2- مخل کسی شدن، 3- (انگلیس) جماع به عنف کردن 4- بازداری کردن، جلوچیزی را گرفتن 5- (ورزش) بازداری (غیرقانونی) کردن

جمله های نمونه

1. The authorities did not interfere with us.
[ترجمه علی حاضری] مقامات مانعی برای ماایجاد نکردند.
|
[ترجمه گوگل]مسئولان هیچ دخالتی در کار ما نداشتند
[ترجمه ترگمان]مقامات با ما مداخله نکردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. You must not let your personal reactions interfere with your professional judgement.
[ترجمه گوگل]شما نباید اجازه دهید واکنش های شخصی شما در قضاوت حرفه ای شما دخالت کند
[ترجمه ترگمان]شما نباید اجازه دهید که واکنش های شخصی شما با قضاوت حرفه ای شما تداخل پیدا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The trees interfere with the view.
[ترجمه حسین] درختان دید این منظره را کور کرده اند
|
[ترجمه نازنین] درختان مانع دید این منظره هستند
|
[ترجمه Barani] درختان مانع این منظره می شوند
|
[ترجمه گوگل]درختان با منظره تداخل دارند
[ترجمه ترگمان]درخت ها به این منظره مداخله می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Do not let what you cannot do interfere with what you can do.
[ترجمه صبا] اجازه ندهید کاری که نمی توانید انجام دهید مانع کاری شود که می توانید انجام دهید
|
[ترجمه گوگل]اجازه ندهید کاری که نمی توانید انجام دهید در کاری که می توانید انجام دهید تداخل پیدا کند
[ترجمه ترگمان]به کاری که نمی توانید انجام دهید اجازه ندهید که کاری را که می توانید انجام دهید، انجام دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He tries not to let business interfere with his home life.
[ترجمه گوگل]او سعی می کند اجازه ندهد تجارت در زندگی خانگی اش دخالت کند
[ترجمه ترگمان]او سعی می کند اجازه ندهد کسب وکار با زندگی خانگی اش تداخل پیدا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. They complain that the monstrous edifices interfere with television reception.
[ترجمه گوگل]آنها شکایت دارند که ساختمان های هیولایی با دریافت تلویزیون تداخل دارند
[ترجمه ترگمان]از این که the غول پیکر در پذیرایی تلویزیون دخالت می کنند، شکایت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Emotional problems can seriously interfere with a student's work.
[ترجمه صبا] مشکلات عاطفی می تواند شدیدا در کار دانش آموزان تاثیر گذارد .
|
[ترجمه گوگل]مشکلات عاطفی می تواند به طور جدی در کار دانش آموز اختلال ایجاد کند
[ترجمه ترگمان]مشکلات عاطفی می توانند به طور جدی با کار دانش آموزان تداخل پیدا کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Never let the demands of tomorrow interfere with the pleasures and excitement of today.
[ترجمه صبا] هرگز اجازه نده خواسته های آینده مانع لذت ها و هیجانات امروز شود
|
[ترجمه گوگل]هرگز اجازه ندهید خواسته های فردا با لذت و هیجان امروز تداخل پیدا کند
[ترجمه ترگمان]هرگز اجازه نخواهم داد که خواسته فردا با لذت و لذت امروز تداخل داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Complete absorption in sport will interfere with your studies.
[ترجمه صبا] دلبستگی کامل به ورزش مانع از مطالعات ( درس خواندن ) شما خواهد شد.
|
[ترجمه گوگل]جذب کامل در ورزش در مطالعه شما اختلال ایجاد می کند
[ترجمه ترگمان]جذب کامل در ورزش با مطالعات شما تداخل خواهد داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Smoking and drinking interfere with your body's ability to process oxygen.
[ترجمه صبا] مصرف سیگار و مشروبات الکلی در توانایی بدن شما در فرایند اکسیژن رسانی اختلال ایجاد می کند.
|
[ترجمه گوگل]سیگار کشیدن و نوشیدن الکل در توانایی بدن شما برای پردازش اکسیژن اختلال ایجاد می کند
[ترجمه ترگمان]سیگار کشیدن و نوشیدن در توانایی بدن شما برای پردازش اکسیژن اختلال ایجاد می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. No liquids are served with meals because they interfere with digestion.
[ترجمه گوگل]هیچ مایعی همراه غذا سرو نمی شود زیرا در هضم غذا اختلال ایجاد می کند
[ترجمه ترگمان]هیچ مایعی با وعده های غذایی سرو نمی شود چون آن ها در هضم غذا دخالت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Anxiety can interfere with children's performance at school.
[ترجمه گوگل]اضطراب می تواند در عملکرد کودکان در مدرسه اختلال ایجاد کند
[ترجمه ترگمان]اضطراب می تواند با عملکرد کودکان در مدرسه تداخل پیدا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. You mustn't interfere with her work.
[ترجمه محمد] تو باید در کار آن زن دخالت کنی
|
[ترجمه گوگل]تو نباید تو کارش دخالت کنی
[ترجمه ترگمان]تو نباید به کارش دخالت کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Don't interfere with him. He's preparing for the final exams.
[ترجمه Black] مزاحم او نشو. اون داره برای امتحان پایانی آماده می شود.
|
[ترجمه گوگل]باهاش ​​دخالت نکن او برای امتحانات پایان ترم آماده می شود
[ترجمه ترگمان]دخالت نکن اون داره برای امتحانات نهایی آماده می شه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Don't allow pleasure to interfere with duty.
[ترجمه گوگل]اجازه ندهید لذت مزاحم وظیفه شود
[ترجمه ترگمان]به من اجازه دخالت دادن با وظیفه رو نده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مانع شدن (فعل)
stop, resist, suppress, bar, prevent, debar, balk, hinder, barricade, hamper, exclude, inhibit, rein, impede, stymie, hold back, hold up, interfere with, obstruct, obturate

پیشنهاد کاربران

interfere with = hinder = hamper = impede = arrest
Procrastination interferes with people's day - to - day life.
پشت گوش انداختن در زندگی روزمره مردم اختلال ایجاد میکند
خلل ایجاد کردن در
مختل کردن
اخلال ایجاد کردن در
ممانعت
منافات نداشتن با
معنیش به انگلیسی چیه میشه لطفن بگید ممنون
مانع شدن از انجام یک کار
Prevent from happening something
خاله بازی
Prevent sth from happening or developing in the correct way
دخالت کردن
تداخل داشتن با
1 - مزاحمت ایجاد کردن در ( چیزی ) برای ( کسی )
2 - تداخل ایجاد کردن در/ سد راه ایجاد کردن در
3 - دست مالی کردن ( به منظور سوء استفاده جنسی از کودک ) ، ( در برتانیایی )
تماس جنسی نمیشه گفت،
سوءاستفاده جنسی از کودکان
He was arrested for interfering with young boys
دخالت کردن، happening at a same time
i can get a job if it doesn't interfere with my homework
من میتونم یک شغل داشته باشم اگر با تکالیفم تداخل نداشته باشد
prevent sth from happening
تداخل داشتن که مانع موفقیت یا رخ دادن امری برنامه ریزی شده شود. . . . مثلا وقت خود را زیاد صرف بازی کردن اینترفیر وتداخل با مدرسه دارد یعنی مانع موفقیت است. to prevent something from succeeding or from happening in the way that was planned

Developing in the correct way
Prevent ( stop ) some thing from happening
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢١)

بپرس