interdigitate


معنی: بهم اتصال دادن، بهم اتصال پیدا کردن، بهم جفت کردن
معانی دیگر: درهم قفل کردن (انگشتان دست)، درهم جفت کردن، واقع در میان انگشتان

بررسی کلمه

فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: interdigitates, interdigitating, interdigitated
مشتقات: interdigitation (n.)
• : تعریف: to interlace or interlock, as the fingers of both hands.

مترادف ها

بهم اتصال دادن (فعل)
inosculate, interdigitate

بهم اتصال پیدا کردن (فعل)
interdigitate

بهم جفت کردن (فعل)
interlink, joggle, interdigitate

انگلیسی به انگلیسی

• interlock, interlace, intertwine (like the fingers of two clasped hands)

پیشنهاد کاربران

Interdigitate /ˌɪntərˈdɪdʒɪˌteɪt/ ( v - intr ) – meaning: to interlock like the fingers of clasped hands. ( NEW OXFORD AMERICAN DICTIONARY )
به هم قفل شدن مانند انگشتان دستهای بهم چسبیده؛ جُفت شدن؛ در هم تنیدن؛ بهم چِفت شدن؛ کیپ شدن؛ متصل شدن؛ در هم ادغام شدن؛ بهم آمیختن
...
[مشاهده متن کامل]

Example 1: 👇
The roots of the two plants interdigitate, forming a strong and interconnected network.
ریشه های این دو گیاه در هم تنیده و شبکه ای قوی و به هم پیوسته را تشکیل می دهند.
Example 2: 👇
The gears in the clock interdigitate perfectly, ensuring accurate timekeeping.
چرخ دنده های ساعت کاملاً به هم متصل می شوند و زمان سنجی دقیق را تضمین می کنند.
Example 3: 👇
What we don't know about these new technologies is, how do they interdigitate with colonoscopy?
چیزی که ما در مورد این فناوری های جدید نمی دانیم این است که چگونه آنها با کولونوسکوپی ( پس روده بینی ) جُفت می شوند؟
Example 4: 👇
The cells then interdigitate to form a single - cell - wide strip.
سپس سلول ها به گونه ای بهم می آمیزند که نواری به پهنای یک تک سلول را شکل می دهند.
Example 5: 👇
این مورد مانند لایه های قلم مو است که روی یکدیگر فشرده می شوند، اما در هم کیپ نمی شوند.

interdigitate
منابع• https://www.oxfordreference.com/display/10.1093/acref/9780195392883.001.0001/m_en_us1258559?rskey=Rj6r27&result=2

بپرس