interdiction

/ˌɪntərˈdɪkʃən//ˌɪntəˈdɪkʃən/

معنی: جلو گیری، منع، ممانعت، ممنوعیت، نهی کردن
معانی دیگر: نهی کردن، جلوگیری

جمله های نمونه

1. The impact coordinate of interdiction submunition was simulated numerically, and the interdiction probability was calculated by matrix simulation method.
[ترجمه گوگل]مختصات ضربه مهمات فرعی بازدارنده به صورت عددی شبیه‌سازی شد و احتمال مهار با روش شبیه‌سازی ماتریسی محاسبه شد
[ترجمه ترگمان]مختصات ضربه interdiction submunition به صورت عددی شبیه سازی شد، و احتمال ممانعت از طریق روش شبیه سازی ماتریس محاسبه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. There is a very significant difference between interdictions about sexuality and other forms of interdiction.
[ترجمه گوگل]تفاوت بسیار مهمی بین ممنوعیت های مربوط به تمایلات جنسی و سایر اشکال ممنوعیت وجود دارد
[ترجمه ترگمان]تفاوت بسیار قابل توجهی بین interdictions در مورد جنسیت و دیگر اشکال منع استفاده وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. But battlefield air interdiction is not so crisply defined.
[ترجمه گوگل]اما بازدارندگی هوایی میدان نبرد چندان واضح تعریف نشده است
[ترجمه ترگمان]اما منع هوای میدان جنگ به طور خاص تعریف نشده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Perhaps Mr Schumer should demand the interdiction of Frankfurter sausages.
[ترجمه گوگل]شاید آقای شومر باید خواستار ممنوعیت سوسیس های فرانکفورتر شود
[ترجمه ترگمان]شاید آقای شومر خواستار جلوگیری از the سوسیس های Frankfurter شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Its working principle is to rely on interdiction or open light shading plate issued by the sub-optical cable, so that by the light bamboo output signal change.
[ترجمه گوگل]اصل کار آن این است که بر روی صفحه سایه نوری بازدارنده یا باز شده توسط کابل زیر نوری تکیه کند، به طوری که سیگنال خروجی بامبو نور تغییر کند
[ترجمه ترگمان]اصل کار آن، اتکا به منع عبور و یا نور بدون سایه است که توسط کابل زیر نوری منتشر می شود، به طوری که با تغییر علامت خروجی بامبو، تغییر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The interdiction of a nation's lines of communication at sea by the use of naval power.
[ترجمه گوگل]ممانعت از خطوط ارتباطی یک ملت در دریا با استفاده از نیروی دریایی
[ترجمه ترگمان]منع خطوط ارتباطی یک کشور در دریا با استفاده از نیروی دریایی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. the Customs Service's drug interdiction programs.
[ترجمه گوگل]برنامه های ممنوعیت مواد مخدر خدمات گمرکی
[ترجمه ترگمان]برنامه های جلوگیری از قاچاق مواد مخدر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Its primary mission is anti-armour and battlefield interdiction, with a secondary capability for air-to-air combat.
[ترجمه گوگل]ماموریت اصلی آن ضد زره و بازدارندگی میدان نبرد با قابلیت ثانویه برای نبرد هوا به هوا است
[ترجمه ترگمان]ماموریت اصلی آن منع ضد زره و منع میدان جنگ با قابلیت ثانویه برای مبارزه با هوا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. the market for marijuana remains vibrantdespite interdiction by the governments of most nations.
[ترجمه گوگل]بازار ماری‌جوانا علی‌رغم ممنوعیت دولت‌های اکثر کشورها همچنان پر جنب و جوش است
[ترجمه ترگمان]بازار ماری جوانا موجب ممانعت دولت های بسیاری از کشورها شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. When coupled with the devastating deep interdiction of UN air forces and the lack of maneuver space, these deficiencies imposed a tactical ceiling on CCF operations.
[ترجمه گوگل]هنگامی که این کمبودها با ممانعت عمیق ویرانگر نیروهای هوایی سازمان ملل متحد و کمبود فضای مانور همراه شد، سقف تاکتیکی را بر عملیات CCF تحمیل کرد
[ترجمه ترگمان]هنگامی که با منع شدید نیروهای هوایی سازمان ملل و نبود فضای مانور همراه شد، این کمبودها سقف تاکتیکی عملیات CCF را وضع کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Over the next three years, federal prosecutions of drug cases dropped 12 percent and drug interdiction spending fell 35 percent.
[ترجمه گوگل]طی سه سال آینده، تعقیب قضایی فدرال در مورد پرونده های مواد مخدر 12 درصد کاهش یافت و هزینه های ممنوعیت مواد مخدر 35 درصد کاهش یافت
[ترجمه ترگمان]در طی سه سال آینده، پی گرد قانونی پرونده های مواد مخدر به میزان ۱۲ درصد کاهش یافته و هزینه های جلوگیری از قاچاق مواد مخدر ۳۵ درصد کاهش یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Now the military, especially the air force, is becoming much more involved in drug interdiction.
[ترجمه گوگل]اکنون ارتش، به ویژه نیروی هوایی، بسیار بیشتر درگیر منع مواد مخدر شده است
[ترجمه ترگمان]اکنون ارتش، به ویژه نیروی هوایی، در منع مواد مخدر مشارکت بیشتری دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Up to 345 UH-72As will be acquired by the Army for homeland security operations, medical evacuation, passenger/logistics transportation, and drug interdiction missions.
[ترجمه گوگل]حداکثر 345 فروند UH-72A توسط ارتش برای عملیات های امنیت داخلی، تخلیه پزشکی، حمل و نقل مسافر/تدارکات، و ماموریت های منع مواد مخدر به دست خواهد آمد
[ترجمه ترگمان]در حدود ۳۴۵ UH - ۷۲ به وسیله ارتش برای عملیات امنیت ملی، تخلیه پزشکی، حمل و نقل عمومی \/ تدارکات، و ماموریت های منع مواد مخدر به دست خواهند آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. It also emphasizes a regional and international cooperation, especially on maritime interdiction to make sure weapons don't reach Gaza by sea.
[ترجمه گوگل]همچنین بر همکاری منطقه‌ای و بین‌المللی به‌ویژه در زمینه ممنوعیت دریایی تأکید می‌کند تا اطمینان حاصل شود که سلاح‌ها از طریق دریا به غزه نمی‌رسند
[ترجمه ترگمان]همچنین بر هم کاری منطقه ای و بین المللی، به ویژه در مورد جلوگیری از دریایی برای حصول اطمینان از اینکه تسلیحات از طریق دریا به غزه نمی رسد، تاکید می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The progress in devising synthesis of anticholinergic drugs is reviewed in the aspects of interdiction group, link group and cation group with 32 references.
[ترجمه گوگل]پیشرفت در ابداع سنتز داروهای آنتی کولینرژیک در جنبه های گروه بازدارنده، گروه پیوند و گروه کاتیون با 32 مرجع بررسی شده است
[ترجمه ترگمان]پیشرفت در طراحی سنتز مواد مخدر anticholinergic در جنبه های گروه منع، گروه پیوندی و گروه کاتیون با ۳۲ مرجع مورد بررسی قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جلوگیری (اسم)
abatement, curb, prevention, snub, countercheck, suppression, restraint, interdict, obstruction, blockage, restriction, preservation, interdiction, debarment, forbiddance, interception, stoppage

منع (اسم)
prevention, ban, veto, averting, prohibition, forbidding, inhibition, hindrance, withholding, checking, interdiction, hindering, forbiddance

ممانعت (اسم)
prevention, prohibition, exclusion, curbing, interdiction, debarment, forbiddance

ممنوعیت (اسم)
prohibition, embargo, interdiction, forbiddance

نهی کردن (اسم)
interdiction

تخصصی

[حقوق] حجر یا عدم اهلیت به دلیل جنون (در حقوق فرانسه)

انگلیسی به انگلیسی

• prohibition, prevention; removal of certain religious privileges (roman catholicism); hindrance of enemy progress with steady bombardment (military)

پیشنهاد کاربران

تخصصی ( نظامی ) بازدارنده
interdiction ( علوم نظامی )
واژه مصوب: ممانعت
تعریف: اقدامی برای منحرف و مختل کردن و انهدام توان بالقوۀ نظامی دشمن پیش از به کارگیری آن علیه نیروهای خودی

بپرس