interdependence

/ˌɪntərdəˈpendəns//ˌɪntədɪˈpendəns/

معنی: وابستگی، اتکاء متقابل
معانی دیگر: اتکای متقابل، برهمبستگی (interdependency هم می گویند)، interdependency اتکاء متقابل

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: combined form of dependence.

- The couple's interdependence became stronger when he began to manage her career as an actress.
[ترجمه گوگل] وابستگی متقابل این زوج زمانی قوی تر شد که او شروع به مدیریت حرفه او به عنوان یک بازیگر کرد
[ترجمه ترگمان] وقتی شروع به مدیریت شغل خود به عنوان یک بازیگر کرد، وابستگی متقابل این زوج قوی تر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. the interdependence of all countries in today's atomic age
وابستگی همه ی کشورها در عصر اتم امروزی

2. By the same token, the everlasting interdependence is actually an everlasting love.
[ترجمه گوگل]به همین ترتیب، وابستگی متقابل ابدی در واقع یک عشق ابدی است
[ترجمه ترگمان]در عین حال، وابستگی متقابل مشترک در واقع یک عشق ابدی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Interdependence is the natural characteristic of an economy based on the division of labour.
[ترجمه گوگل]وابستگی متقابل ویژگی طبیعی یک اقتصاد مبتنی بر تقسیم کار است
[ترجمه ترگمان]interdependence ویژگی طبیعی یک اقتصاد مبتنی بر تقسیم کار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The third level is one of interdependence and mutual growth and development, of synergy.
[ترجمه گوگل]سطح سوم وابستگی متقابل و رشد و توسعه متقابل، هم افزایی است
[ترجمه ترگمان]سطح سوم، یکی از وابستگی متقابل و رشد متقابل و توسعه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. An important part of the notion of interdependence is reciprocity: the desire not to exploit one's partner too much.
[ترجمه گوگل]بخش مهمی از مفهوم وابستگی متقابل، متقابل است: تمایل به استثمار نکردن بیش از حد از شریک زندگی
[ترجمه ترگمان]یک بخش مهم از مفهوم وابستگی متقابل عمل متقابل است: تمایل به بهره برداری از شریک بیش از حد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Transnationalism and interdependence challenge the three assumptions of Realism noted by Vasquez.
[ترجمه گوگل]فراملی گرایی و وابستگی متقابل سه فرض رئالیسم را که توسط واسکز ذکر شده است به چالش می کشد
[ترجمه ترگمان]Transnationalism و وابستگی متقابل سه فرضیه رئالیسم به نام Vasquez را به چالش می کشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. As in all organizations, there is a marked interdependence between staff.
[ترجمه گوگل]مانند همه سازمان ها، وابستگی متقابل مشخصی بین کارکنان وجود دارد
[ترجمه ترگمان]همانند تمامی سازمان ها، وابستگی قابل توجهی بین کارکنان وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. But there is an interdependence between the various themes in his work that makes it difficult to deal with them in isolation.
[ترجمه گوگل]اما بین مضامین مختلف در آثار او وابستگی متقابلی وجود دارد که پرداختن به آنها را به تنهایی دشوار می کند
[ترجمه ترگمان]اما وابستگی متقابل بین موضوعات مختلف در کار او وجود دارد که مقابله با آن ها در انزوا را دشوار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Models of interdependence focus on interstate relations but challenge the realist view of states as independent actors.
[ترجمه گوگل]مدل‌های وابستگی متقابل بر روابط بین‌دولتی تمرکز می‌کنند اما دیدگاه واقع‌گرایانه دولت‌ها را به عنوان بازیگران مستقل به چالش می‌کشند
[ترجمه ترگمان]مدل هایی از وابستگی متقابل بر روابط بین ایالتی محسوب می شوند اما دیدگاه realist از ایالت ها به عنوان فعالان مستقل را به چالش می کشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Coleridge insisted on the interdependence of economic issues and social, moral, and religious concerns.
[ترجمه گوگل]کولیج بر وابستگی متقابل مسائل اقتصادی و نگرانی های اجتماعی، اخلاقی و مذهبی اصرار داشت
[ترجمه ترگمان]کولریج در مورد وابستگی متقابل مسائل اقتصادی و مسائل اجتماعی، اخلاقی و مذهبی اصرار می ورزید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Economic interdependence First in the economic field-in international trade, investment and finance.
[ترجمه گوگل]وابستگی متقابل اقتصادی ابتدا در زمینه اقتصادی - در تجارت بین المللی، سرمایه گذاری و مالی
[ترجمه ترگمان]استقلال اقتصادی - در زمینه اقتصاد - در تجارت بین المللی، سرمایه گذاری و امور مالی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Again, we should note the interdependence and mutual necessity of the main and minor channels of mystical power.
[ترجمه گوگل]باز هم باید به وابستگی متقابل و ضرورت متقابل مجاری اصلی و فرعی قدرت عرفانی اشاره کرد
[ترجمه ترگمان]دوباره، باید به وابستگی متقابل و ضرورت متقابل کانال های اصلی و فرعی قدرت عرفانی توجه کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. However, the interdependence of hardware and software poses formidable technical difficulties to running programs so transferred.
[ترجمه گوگل]با این حال، وابستگی متقابل سخت‌افزار و نرم‌افزار، مشکلات فنی بزرگی را برای اجرای برنامه‌های منتقل شده ایجاد می‌کند
[ترجمه ترگمان]با این حال، وابستگی متقابل سخت افزار و نرم افزار مشکلات فنی مهمی برای اجرای برنامه ها به این ترتیب منتقل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The answer is that there is an interdependence between conceptual and normative argument.
[ترجمه گوگل]پاسخ این است که بین استدلال مفهومی و هنجاری وابستگی متقابل وجود دارد
[ترجمه ترگمان]پاسخ این است که یک وابستگی متقابل بین استدلال مفهومی و هنجاری وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Hence dependence, not interdependence, characterizes the relationship of the South to the North.
[ترجمه گوگل]از این رو وابستگی، نه وابستگی متقابل، رابطه جنوب و شمال را مشخص می کند
[ترجمه ترگمان]از این رو وابستگی، عدم وابستگی متقابل، رابطه جنوب به شمال را مشخص می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

وابستگی (اسم)
affinity, connection, attachment, association, dependence, dependency, coherence, coherency, affiliation, interdependence, vassalage, pertinence, pertinency, relation, relationship, contiguity, kindred, connexion, interdependency

اتکاء متقابل (اسم)
interdependence, interdependency

انگلیسی به انگلیسی

• mutual dependence, reciprocal dependency, mutual reliance
interdependence is the condition of a group of people or things all depending on each other.

پیشنهاد کاربران

مثال؛
For example, in a team project, the success of each member is interdependent on the contributions of others.
In an ecological system, plants and animals have interdependence as they rely on each other for survival and reproduction.
...
[مشاهده متن کامل]

A social scientist might explain, “The interdependence between economy and politics is crucial for understanding societal dynamics. ”

وابستگی متقابل،
این واژه با هم وابستگی متفاوت است.
codependence به معنای هم وابستگی است که معمولا به یک ویژگی منفی اشاره دارد.
interdependence ( جامعه شناسی )
واژه مصوب: به هم وابستگی
تعریف: وضعیتی که در آن رفتار کنشگران بین المللی به شدت تحت تأثیر عملکرد یکدیگر است و هر طرف نسبت به اقدامات دیگران حساس و آسیب پذیر است|||متـ . وابستگی متقابل
به هم وابستگی
هم وابستگی
وابستگی متقابل

بپرس