interdepartmental

/ˌɪntəˌdiːpɑːrtˈmentl̩//ˌɪntəˌdiːpɑːtˈmentl̩/

معنی: وابسته به ادارات داخلی، بین ادارهای
معانی دیگر: (وابسته به روابط دو یا چند وزارتخانه یا اداره و غیره با یکدیگر) میان بخشی، میان وزارتخانه ای، میان اداری

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: interdepartmentally (adv.)
• : تعریف: between, among, or involving two or more departments.

جمله های نمونه

1. Provide for catharsis - release of interdepartmental or interpersonal conflicts of long standing.
[ترجمه گوگل]کاتارسیس را فراهم کنید - رهایی از درگیری های بین بخشی یا بین فردی طولانی مدت
[ترجمه ترگمان]فراهم نمودن تخلیه هیجانی بین اداره ای و یا تعارضات بین فردی طولانی مدت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The interdepartmental memorandum on the case landed on the desk of a senior officer in counter-intelligence called Johann Prinz.
[ترجمه گوگل]یادداشت بین بخشی در مورد این پرونده روی میز یک افسر ارشد ضد جاسوسی به نام یوهان پرینز قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]یادداشت بین اداره ای در مورد این پرونده بر روی میز یک افسر ارشد در ضد جاسوسی به نام یوهان Prinz فرود آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The college's interdepartmental mail system is extremely efficient.
[ترجمه گوگل]سیستم پست بین بخشی کالج بسیار کارآمد است
[ترجمه ترگمان]سیستم نامه بین اداره ای بسیار کارآمد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. In response to these demands for change, an interdepartmental committee was set up to consider the criticisms and evaluate the suggestions for alternative procedures.
[ترجمه گوگل]در پاسخ به این خواسته ها برای تغییر، کمیته ای بین بخشی برای بررسی انتقادات و ارزیابی پیشنهادات برای رویه های جایگزین تشکیل شد
[ترجمه ترگمان]در پاسخ به این درخواست ها برای تغییر، یک کمیته بین اداره ای برای رسیدگی به انتقادات و ارزیابی پیشنهادها برای رونده ای جایگزین تشکیل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Well - considered overall plans unify interdepartmental activities.
[ترجمه گوگل]برنامه های کلی که به خوبی در نظر گرفته شده اند، فعالیت های بین بخشی را متحد می کنند
[ترجمه ترگمان]برنامه های کلی در نظر گرفته می شوند و فعالیت های بین اداره ای را متحد می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. To ensure departmental and interdepartmental communication in order that guest requests and needs are met.
[ترجمه گوگل]اطمينان از ارتباط بخشي و بين بخشي به منظور برآورده شدن درخواست ها و نيازهاي مهمان
[ترجمه ترگمان]برای اطمینان از برقراری ارتباط بین دپارتمانی و بین اداره ای به منظور رفع نیازها و خواسته های مهمان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Inner department, interdepartmental and exterior communication.
[ترجمه گوگل]بخش داخلی، ارتباطات بین بخشی و بیرونی
[ترجمه ترگمان]بخش مرکزی، ارتباطات بین اداره ای و خارجی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It'synthesizes interdepartmental knowledge of different disciplines, including geology, physical geography, meteorology, oceanography, bioscience, and astronomy.
[ترجمه گوگل]این دانش بین بخشی از رشته های مختلف، از جمله زمین شناسی، جغرافیای فیزیکی، هواشناسی، اقیانوس شناسی، علوم زیستی، و نجوم را ترکیب می کند
[ترجمه ترگمان]آن دانش بین اداره ای از رشته های مختلف شامل زمین شناسی، جغرافیای فیزیکی، هواشناسی، اقیانوس شناسی، bioscience، و ستاره شناسی دنبال می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Contact with interdepartmental support function to coordinate product changes, new additions to ensure timeliness and accuracy focus on satisfying customer needs.
[ترجمه گوگل]تماس با واحد پشتیبانی بین بخشی برای هماهنگ کردن تغییرات محصول، افزودنی های جدید برای اطمینان از به موقع بودن و دقت تمرکز بر ارضای نیازهای مشتری
[ترجمه ترگمان]با عملکرد پشتیبانی بین اداره ای برای هماهنگ کردن تغییرات محصول، additions جدید برای اطمینان از به موقع بودن و دقت تمرکز بر ارضای نیازهای مشتری تماس بگیرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Department heads also attend an interdepartmental meeting each week.
[ترجمه گوگل]روسای بخش ها نیز هر هفته در یک جلسه بین بخشی شرکت می کنند
[ترجمه ترگمان]روسای بخش نیز هر هفته در یک جلسه بین اداره ای شرکت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The main function of civil service participation in the work of the Cabinet and its committees is to work out interdepartmental compromises.
[ترجمه گوگل]کارکرد اصلی مشارکت خدمات ملکی در کار کابینه و کمیته های آن، ایجاد مصالحه بین بخشی است
[ترجمه ترگمان]وظیفه اصلی مشارکت خدمات شهری در کار کابینه و کمیته های آن، کار کردن به توافق بین اداره ای است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. However, the proposal still involves high transaction costs as it recommends an interdepartmental provincial committee advised by agricultural consultants.
[ترجمه گوگل]با این حال، این پیشنهاد همچنان شامل هزینه های مبادلاتی بالایی است زیرا یک کمیته استانی بین بخشی را توصیه می کند که توسط مشاوران کشاورزی توصیه می شود
[ترجمه ترگمان]با این حال، این پیشنهاد هنوز شامل هزینه های معامله بالا است چرا که پیشنهاد کمیته استانی بین اداره ای را توصیه می کند که توسط مشاوران کشاورزی توصیه می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It was six o'clock and at Larksoken Power Station, the weekly interdepartmental meeting was drawing to a close.
[ترجمه گوگل]ساعت شش بود و در نیروگاه لارکسوکن، جلسه هفتگی بین بخشی رو به پایان بود
[ترجمه ترگمان]ساعت شش بعد از ظهر بود و در ایستگاه برق Larksoken، جلسه بین اداره ای بسیار نزدیک می شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. And at the heart of service are relationship: interpersonal relationships, intergroup relationships, and interdepartmental relationships.
[ترجمه گوگل]و در قلب خدمات، روابط قرار دارند: روابط بین فردی، روابط بین گروهی، و روابط بین بخشی
[ترجمه ترگمان]و در قلب خدمات رابطه ای وجود دارد: روابط بین فردی، روابط intergroup، و روابط بین اداره ای
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

وابسته به ادارات داخلی (صفت)
interdepartmental

بین اداره ای (صفت)
interdepartmental

انگلیسی به انگلیسی

• between departments

پیشنهاد کاربران

بپرس