intercurrent

/ˌɪntərˈkɜːrənt//ˌɪntərˈkɜːənt/

معنی: در میان اینده، مداخله کننده، تداخل کننده، در میان چیزهای دیگر رخ دهنده
معانی دیگر: (پزشکی - وابسته به یک بیماری که در حین ابتلا به یک بیماری دیگری رخ می دهد و آن را تعدیل می کند) همایند، همزمان، میان رونده، میانگیر (رجوع شود به: intervene)، درمیان چیزهای دیگرر  دهنده

جمله های نمونه

1. intercurrent infection
عفونت همایند

مترادف ها

در میان اینده (صفت)
intermediate, intercurrent

مداخله کننده (صفت)
intercurrent

تداخل کننده (صفت)
intercurrent

در میان چیزهای دیگر رخ دهنده (صفت)
intercurrent

انگلیسی به انگلیسی

• intervening, occurring between events or points in time; occurring at the same time as another disease (medicine)

پیشنهاد کاربران

بپرس