intercultural

/ˌɪntərˈkəlt͡ʃərəl//ˌɪntərˈkəlt͡ʃərəl/

(میان مردمان دو یا چند فرهنگ گوناگون) میان فرهنگی، وابسته به فرهنگ دو کشور، بین فرهنگی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: combined form of cultural.

جمله های نمونه

1. intercultural exchanges
مبادلات میان فرهنگی

2. It has 3 schools: Theology, Intercultural Studies and Psychology.
[ترجمه گوگل]این دانشگاه دارای 3 مدرسه الهیات، مطالعات بین فرهنگی و روانشناسی است
[ترجمه ترگمان]سه مدرسه دارد: الهیات، مطالعات Intercultural و روان شناسی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Open minded, esp. when facing problems of intercultural work matrix structure multiple interests.
[ترجمه گوگل]ذهن باز، به ویژه هنگام مواجهه با مشکلات ماتریس کار بین فرهنگی، منافع چندگانه را ساختار می دهد
[ترجمه ترگمان]Open، esp زمانی که با مشکلات ساختاری ماتریس کار بین فرهنگ ها روبرو هستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Open minded, esp. when facing problems of intercultural work and matrix structure multiple interests.
[ترجمه گوگل]ذهن باز، به ویژه هنگام مواجهه با مشکلات کار بین فرهنگی و ساختار ماتریسی منافع چندگانه
[ترجمه ترگمان]Open، esp زمانی که با مشکلات کار بین فرهنگی و ساختار ماتریس روبرو هستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The importance of non-verbal behavior in the intercultural communication is non displaceable.
[ترجمه گوگل]اهمیت رفتار غیرکلامی در ارتباطات بین فرهنگی غیر قابل تغییر است
[ترجمه ترگمان]اهمیت رفتار غیر کلامی در ارتباط بین فرهنگی غیر کلامی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. As trademark translation an intercultural communication involves many factors in both source language and target language.
[ترجمه گوگل]به عنوان ترجمه علامت تجاری، یک ارتباط بین فرهنگی شامل عوامل زیادی هم در زبان مبدأ و هم در زبان مقصد است
[ترجمه ترگمان]به عنوان ترجمه علامت تجاری، ارتباط بین فرهنگی شامل عوامل زیادی هم در زبان مبدا و هم زبان هدف است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Actually, the use of foreign teachers resources means intercultural permeation.
[ترجمه گوگل]در واقع استفاده از منابع معلمان خارجی به معنای نفوذ بین فرهنگی است
[ترجمه ترگمان]در واقع، استفاده از منابع معلمان خارجی به معنای permeation بین فرهنگ ها است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Sinology and Sinologic research are both on the intercultural basis therefore have comparative culture horizon.
[ترجمه گوگل]تحقیقات سینولوژیک و سینولوژیک هر دو بر مبنای بین فرهنگی هستند، بنابراین افق فرهنگ تطبیقی ​​دارند
[ترجمه ترگمان]تحقیقات Sinology و Sinologic هر دو در اساس فرهنگی هستند و بنابراین افق فرهنگی تطبیقی دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. More recently, conflict has erupted over the plans for an intercultural center.
[ترجمه گوگل]اخیراً، درگیری بر سر طرح های یک مرکز بین فرهنگی آغاز شده است
[ترجمه ترگمان]اخیرا، درگیری ها بر سر برنامه های یک مرکز فرهنگی آغاز شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Therefore, the importance of body language translation to accelerate intercultural communication is increasingly embodied.
[ترجمه گوگل]بنابراین، اهمیت ترجمه زبان بدن برای تسریع ارتباطات بین فرهنگی به طور فزاینده ای تجسم می یابد
[ترجمه ترگمان]بنابراین، اهمیت ترجمه زبان بدنی برای تسریع ارتباطات بین فرهنگی به طور فزاینده ای تجسم می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Luo Wen, an associate professor since 200 began teaching at CCNU in 2000, received her Ph. D. in Intercultural Communication from Wuhan University in 200
[ترجمه گوگل]لو ون، دانشیار از سال 200 شروع به تدریس در CCNU در سال 2000 کرد و دکترای خود را در رشته ارتباطات بین فرهنگی از دانشگاه ووهان در سال 200 دریافت کرد
[ترجمه ترگمان]لو ون، استاد هم کار از زمان ۲۰۰ سالگی در CCNU در سال ۲۰۰۰، مدرک دکتری خود را دریافت کرد در \"Intercultural\" از دانشگاه Wuhan در ۲۰۰ سالگی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Stresses the necessity of adding cultural notes to English Chinese dictionaries to meet the need of intercultural communications. Also illustrates solutions to the problems in arranging the nates.
[ترجمه گوگل]بر ضرورت افزودن یادداشت های فرهنگی به فرهنگ لغت انگلیسی چینی برای رفع نیاز ارتباطات بین فرهنگی تأکید می کند همچنین راه حل هایی برای مشکلات در چیدمان نیت ها را نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]بر لزوم افزودن یادداشت فرهنگی به فرهنگ لغات چینی برای رفع نیاز به ارتباطات بین فرهنگ ها تاکید کرد همچنین راه حل هایی را برای مشکلات ترتیب دادن the نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This is a process that someone in the ethnocentric stages of intercultural development would do imposition.
[ترجمه گوگل]این فرآیندی است که فردی در مراحل قوم مداری توسعه بین فرهنگی آن را تحمیل می کند
[ترجمه ترگمان]این فرایندی است که فرد در مراحل اولیه توسعه بین فرهنگ ها می تواند تحمیل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. So translation is not only a linguistic process, but also a kind of cultural activity, an intercultural activity.
[ترجمه گوگل]بنابراین ترجمه نه تنها یک فرآیند زبانی است، بلکه نوعی فعالیت فرهنگی، یک فعالیت بین فرهنگی است
[ترجمه ترگمان]بنابراین ترجمه تنها یک فرآیند زبانی نیست، بلکه یک نوع فعالیت فرهنگی، یک فعالیت فرهنگی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• occurring between two or more cultures, involving two or more cultures

پیشنهاد کاربران

بپرس