intercross

/ɪntərˈkrɑːs//ˌɪntəˈkrɒs/

معنی: جفت گیری، از هم گذشتن، تقاطع کردن
معانی دیگر: (نادر) یکدیگر را قطع کردن، هم بری کردن، رجوع شود به: hybridize

مترادف ها

جفت گیری (اسم)
sexual intercourse, intercross

از هم گذشتن (فعل)
intercross, interpenetrate

تقاطع کردن (فعل)
meet, cross, intersect, interlace, crisscross, intercross, intertwine

انگلیسی به انگلیسی

• cross each other; intersect; cross breed, interbreed, hybridize

پیشنهاد کاربران

بپرس